آمريكا ستيزى سال‌هاست كه به نفع آمريكاست(1) - آسیب ‌شناسی مطبوعات جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آسیب ‌شناسی مطبوعات - جلد 3

سید محمدعلی داعی نژاد، حسن رضائی مهر، علی اکبر مؤمنی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، عباس بصیر، محمد ملک زاده، هبت الله صدر السادات زاده، احمد شجاعی، محمد جواد نوروزی، مهدی اکبری، محمد امین، غلامحسن محرمی، حمید کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم؛ با مقدمه و نظارت: عبدالحسین خسروپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آمريكا ستيزى سال‌هاست كه به نفع آمريكاست(1)

چكيده

در اين گفت‌وگو، در مورد مسئله‌ى ايران و آمريكا چنين وانمود شده كه عدم رابطه با آمريكا برخلاف منافع ملى ايران، و ستيز با امريكا به نفع غرب و ايالات متحده است.

نقد و بررسي:
منافع آمريكا در چالش روابط مخاصمه‌آميز با ايران

عباس بصير

در گفت‌وگويى كه با آقاى ابراهيم نبوى با عنوان «آمريكا ستيزى سال‌هاست كه به نفع آمريكاست» صورت گرفته، چنين وانمود شده است كه نداشتن رابطه‌ى با آمريكا، برخلاف منافع ملى ايران، و ستيز با آمريكا، به نفع غرب و ايالات متحده است. نوشته‌ى زير در نقدى بر گفت‌و‌گوى مذكور، با نگاهى كوتاه به منافع آمريكا در جهان و منطقه، بر نقش جمهورى اسلامى ايران در نظام روابط بين‌الملل تأكيد نموده است و مناسبات مخاصمه‌آميز بين آمريكا و ايران را چالش بزرگى در راه منافع آمريكا تلقى مي‌كند.

در يك جمع‌بندى كلّي، منافع آمريكا در مناطق حساس و مهم جهان از اين قرارند:

1. منافع سياسي

تداوم تسلط بر محيط امنيتى اروپا، شرق آسيا، خاورميانه و خليج فارس؛

2. منافع اقتصادي

افزايش دست‌رسى به بازارهاى اروپا، شرق و جنوب شرق آسيا، خاورميانه و خليج فارس، كنترل منابع و مسيرهاى انتقال انرژي، و در صورت لزوم، امكان استفاده از آنها به عنوان ابزارى عليه كشورهاى متخاصم؛

3. منافع ايدئولوژيكي

گسترش حاكميت نظام‌هاى سياسى و اقتصادى و فرهنگى باز به اروپاى مركزى و شرقي، شوروى سابق، شرق و جنوب شرق آسيا، و تداوم حاكميت حكومت‌هاى غرب‌گرا، در كشورهايى كه فضاى باز سياسى به منافع امنيتى و اقتصادى آمريكا لطمه نزند؛ همانند بسيارى از كشورهاى خاورميانه و خليج فارس.(2)

منافع ملي، ستاره‌ى راه‌نماى كشورها در حوزه‌ى سياست خارجى تلقى مي‌شود. «نيكسون» منافع ملى را به منافع حياتي، منافع اصلى و منافع جانبى تقسيم نموده است. منافع حياتى دربرگيرنده‌ى مبانى ارزشى در ساختار هر كشور و نظام سياسى است، از جمله شاخص‌هاى منافع حياتى مي‌توان به امنيت مرزها، مقابله با تهديدات نظامى و تأمين نيازهاى استراتژيك كشور (همانند دست‌رسى به مواد خام) اشاره داشت. خليج فارس، از جنگ جهانى دوّم تاكنون، همواره به عنوان بخشى از منافع حياتى و حوزه‌ى امنيت ملى ايالات متحده محسوب مي‌شده است.(3)

منابع و ذخاير نفتى منطقه‌ى خليج فارس و نيازهاى كشورهاى صنعتى به آنها، عامل اصلى اهمّيّت منطقه و توجّه قدرت‌هاى بزرگ به آن مي‌باشد. اهمّيّت اين منطقه باعث شد كه قدرت‌هاى رقيب دوران جنگ سرد، متوجه فعل و انفعالات داخلى و حاشيه‌اى آن شوند و خليج فارس به يكى از مناطق چالش بر انگيز در رفتار متقابل قدرت‌هاى بزرگ تبديل شود. در اين دوران، ايالات متحده، خليج‌فارس را به عنوان بخشى از منافع حياتى خود تلقّى مي‌كرد؛ ولى به علت وجود قدرت‌هاى تأثيرگذارى چون شوروي، برخورد آمريكا احتياط‌آميز و مبتنى بر احترام متقابل بود؛ امّا بعد از جنگ سرد، خليج‌فارس در صدر اولويت‌هاى منطقه‌اى سياست خارجى آمريكا قرار گرفت و اين كشور با قدرت تمام و با به كارگيرى الگوى امنيت تك‌قطبي، وارد خليج فارس گرديد. استراتژى ايالت متحده در دوران بعد از جنگ سرد بر گسترش (enlargment) قرار گرفته است، كه براساس آن، هر تحولى مي‌بايست براى تحقق اهداف سياسى و منافع منطقه‌اى آمريكا به انجام برسد.(4)

سياست امنيت تك قطبى در خليج‌فارس ـ كه بازتاب ظهور نظم نوين جهانى و تلاش آمريكا‌يي‌ها براى نهادينه كردن آن در شرايط تاريخى بعد از جنگ سرد است ـ در راستاى اين استراتژى به كار گرفته شده است. اين سياست در عين اين‌كه امنيت و ثبات را در خليج‌فارس، در راستاى منافع منطقه‌اى آمريكا تأمين مي‌كند، اين كشور را به برخى از اهداف منطقه‌اى آن در خاورميانه نيز نائل خواهد ساخت. با توجّه به اين‌كه تسريع در روند صلح اعراب و اسراييل و بي‌اثرسازى جنبش‌هاى اسلامى در خاورميانه و شمال آفريقا، يكى از اهداف اساسى در دوران بعد از جنگ سرد تلقّى مي‌شود، آمريكايي‌ها در صدد‌ند با بهره‌گيرى از ابزارهاى نظامى و سياست و امنيت تك‌قطبى در خليج‌فارس، امنيت كشورهاى محافظه‌كار خليج‌فارس و خاورميانه را فراهم آورند تا مقاومت كشورهاى خط مقدم نبرد با اسراييل را تحت تأثير قرار دهد.

روند فوق را مي‌توان در دوران بعد از جنگ دوّم خليج فارس به گونه‌ى مشهودترى مورد توجّه قرار داد. در اين دوران مهم‌ترين هدف سياست خارجى آمريكا شناسايى كامل اسراييل و انعقاد قرارداد صلح بين گروه‌هاى متخاصم بود.(5) در يك جمع‌بندى كلّى مي‌توان گفت: منافع و امنيت نظامي، سياسى و بازرگانى ايالت متحده، استقرار ثبات و نظم را در كمربندى از سرزمين‌هايى كه از كازابلانكا تا هند و ماوراى آن گسترده است و جهان اسلام و هندو را تشكيل مي‌دهد، ايجاب مي‌كند.(6)

استراتژى گسترش و سياست امنيت تك‌قطبى آمريكا در خليج‌فارس پيامدهاى زيادى دارد. يكى از اين پيامدها، اصطكاك ايالات متحده با جمهورى اسلامى ايران است. ايران كشورى مهم در منطقه و حوزه‌ى خليج‌فارس است و هر موضع آن مي‌تواند در نظام بين‌الملل تأثيرگذار باشد. اين جايگاه بر سياست‌مداران غربي، به ويژه آمريكا، مخفى نبوده است. آنان بارها بر نقش ايران در تأمين منافع غرب در منطقه، تأكيد داشته و براى جلب همكارى اين كشور، سرمايه‌گذاري‌هاى زيادى نموده‌اند. اگر اين سخن هارولد مك ميلان، نخست وزير اسبق انگليس را كه در آستانه‌ى سقوط رژيم شاه گفت كه :

اگر ايران سقوط كند معناى ديگرى جز پايان همه چيز نخواهد بود.(7)

مورد توجّه قرار دهيم، درخواهيم يافت كه رابطه‌ى همكارى بين ايران و غرب، به ويژه آمريكا، براى اين كشورها بسيار، مهم و حياتى است، ولى برخوردهاى يك جانبه‌ى آمريكا در نظام بين‌المللي، به خصوص در خليج‌فارس، باعث شد كه بين ايران و آمريكا تقابلى جدّى ايجاد گردد. واكنش ايران در مقابل ايالات متحده، بنيان‌هاى ايدئولوژيك، ژئوپليتيكى و تاريخى دارد.

/ 51