معيار تغيير احكام
در ادامه، با اشاره به نقش زمان و مكان در تغيير احكام آمده است:بايد شرايط ظرفيت اجتماعى مردم را شناخت؛ چرا كه اين حكم ميتواند تغيير كند؛ پس بايد هنرى پياده شود كه اين را تعالى بدهد... اگر چنين بود خدا چرا يكصدو بيست و چهار هزار پيامبر را فرستاد؟بايد توجّه داشت كه دين از سه بخش عقايد، ارزشهاى اخلاقى و احكام تشكيل شده است؛ عقايد و اصول كلى اخلاقى تحول ناپذيرند، ولى تغيير در دستهاى از احكام دين، ممكن و بلكه متحقق است؛ و اين تغيير به دليل تغيير بعضى از مصالح و مفاسد در شرايط مختلف زمانى و مكانى است. تغيير و تحول احكام دين داراى اقسام گوناگونى است كه عبارتاند از:1. نسخ؛2. تبدّل موضوع؛
3. احكام ثانوي؛
4. تزاحم احكام؛
5. احكام حكومتي.(16)از آنچه گفته شد روشن ميگردد كه ملاك تغيير حكم، زمان يا ظرفيت اجتماعى مردم نيست. زمان صرفاً نشانهى آن است كه مصلحت يا مفسده در يك مقطع تغيير كرده است. تذكر اين نكته نيز لازم است كه تشخيص موضوع تغيير احكام به عهدهى متخصصان اين فن، يعنى فقهاى عاليقدر ميباشد؛ امّا استدلال به اينكه «اگر چنين بود چرا خدا يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر را فرستاد؟» براى اثبات زمانبندى احكام، مغالطه است؛ زيرا اين موضوع، تدريجى بودن هدايت الهى را قبل از خاتميّت اثبات ميكند.