رشد و توسعه
برخي، تجدد و مدرنيته را با رشد و توسعه مترادف و يكسان ميدانند و تصور ميكنند چون در مدرنيته نوعى رشد و توسعه تحقق پيدا كرده است، پس الزاماً هر رشد و توسعهاى زاييدهى مدرنيته است؛ در حالى كه رشد و توسعه را ميتوان لازم اعمى براى مدرنيته دانست. درست است كه وضعيتى كه در غرب تحقق پيدا كرده است، متضمن رشد و توسعه هم هست، امّا الزاماً اينگونه نيست كه رشد و توسعه، منشأ ديگرى نداشته باشد.همانطور كه قبلاً گفتيم، نحلهها و متفكران بسياري، حتى در غرب، مخالف مدرنيسماند، اما تمام اين افراد و گروهها، موافق رشد و توسعه هستند؛ يعنى در واقع معتقد به نوعى تكامل كمي كه معطوف به شاخصههاى اقتصادى و مانند آن است ميباشند، اما معتقدند كه جهت تحقق رشد و توسعه، لزوماً نيازى به مدرنيته نيست.