سید محمدعلی داعی نژاد، حسن رضائی مهر، علی اکبر مؤمنی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، عباس بصیر، محمد ملک زاده، هبت الله صدر السادات زاده، احمد شجاعی، محمد جواد نوروزی، مهدی اکبری، محمد امین، غلامحسن محرمی، حمید کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم؛ با مقدمه و نظارت: عبدالحسین خسروپناه
مدرنيسم يك نوع ايدئولوژى و مكتب است و مدرنيست به كسى گفته ميشود كه معتقد باشد آن وضعيتى كه در غرب پس از رنسانس رخ داده است، يك وضعيت ضرورى و حتمى و از طرف ديگر، مطلوب و مفيد است؛ يعنى هم مطلوب و شايسته است و هم بايسته؛ و ما حتماً بايد همان وضعيت نوى را كه در آنجا تحقق پيدا كرده است، بستهبندى شده در جامعهى خودمان وارد و آن را اجرا كنيم و ناچاريم كه آن را داشته باشيم. اگر كسى چنين اعتقادى داشته باشد، مدرنيست است. مدرنيسم مخالفانى ـ حتى در غرب ـ دارد، در غرب سنتگرايان و بعضى تاريخنگاران ـ خصوصاً در رمانتيك ـ مخالفان اين مكتب و ايدئولوژى هستند؛ و اخيراً پستمدرنيستهايي، مثل هابرماس، كاملاً با اين ايدئولوژى مخالفاند. اينها اين فرآيند تاريخى را نه تنها ضرورى نميدانند، بلكه آن را نامطلوب و تغييرش را ضرورى ميدانند.
مفهوم مدرنيزاسيون
مدرنيزاسيون يعنى رويه، سياست و برنامهى خاصى كه طبق آن، حكومت و نظامى بخواهد وضعيت موجود خود را با توجّه به وضعيت متجددى كه در غرب است سامان بدهد. طبعاً چنين نظام حكومتى داراى اين پيشفرض است كه وضعيت موجود او مطلوب نيست و تنها راه تحول از اين وضعيت نامطلوب، الگو گرفتن از مدرنيتهى غرب است.