نقد و بررسي:
منطق فهم دين
مقدمه
على اكبر مؤمنىدر سدههاى نخستين صدر اسلام، پس از آنكه بر اثر برداشتها و پشفرضهاى خاص، مذاهب گوناگونى پديد آمد، به منظور جلوگيرى از آشفتگى و ناهماهنگى در فهم دين و نيز در جهت ضابطهمند ساختن فهم نصوص، علوم مختلفى به وجود آمد كه پيدايش علم فقه، اصول و غيره بيانگر همين موضوع است.در غرب نيز، اصطلاح هرمنوتيك در دو قرن اخير براى روشمند ساختن تفسير و تأويل دين مطرح شده و پس از آن به شرق نيز سرايت كرده است؛ امّا جاى تأسف است كه برخى آن را ابزارى براى تجويز قرائتهاى مختلف از دين قرار دادهاند و از آن نتيجهى معكوس ميگيرند.جاى ترديد نيست كه پذيرفتن يك مكتب، ملازم با پايبندى به مبانى آن مكتب است. يكى از مبانى مكتب تشيع اين است كه اگر چند رأى و قرائت در عرض هم قرار گيرند، يكى از آنها صحيح است؛ و پذيرفتنى نيست كه شخصى خود را پايبند به دين معرفى كند و به مبانى آن بيتوجّه باشد.
كسانى كه با ذهنيّت و مفاهيم غربى در اسلام به كاوش پرداختهاند، با اسلام و دين، برخورد گزينشى نموده و بسيارى از واقعيتها را ناديده گرفتهاند و از سكولاريسم، پلوراليزم و امثال اينها سر در آورده و بدين طريق، به هدفى كه در پى آن بودند نايل آمدهاند.بر كسى پوشيده نيست كه واژهها در جوامع و فرهنگها داراى مفاهيم مختلف و گاه متفاوت با يكديگرند؛ بنابراين، شرط اخلاق علمى اقتضا ميكند با مفاهيمى كه خود دين ارائه كرده است به جستوجوى انديشهى اسلامى بپردازيم. اخذ مفاهيمى از واژگان آزادي، مشروعيت و غيره، به گونهاى كه تناسبى با فرهنگ اسلامى نداشته، بلكه با آن تباين نيز داشته باشد، به همراه پيشداورى و نتيجهگيرى از آن، از روششناسى تحقيق و اخلاق علمى به دور است.(2)
چندى پيش، آقاى مهندس لطفالله ميثمى در گفتوگو با نشريهى طبرستان سبز با عنوان «طالقانى و نوگرايى ديني»، مطالبى بيان كرده است كه آنچه در زير ميخوانيد نقد همان مطالب است. اميدوارم براى طالبان حقيقت، مفيد واقع شود.