موسيقي، روح و روان و علم پزشكى
انسان با ابزار مختلف آهنگى ميسازد كه گاه ميخنداند و زمانى ميگرياند، گاهى به حدّ افراط، نيروى نشاط را در آدمى تحريك ميكند و زمانى سخت او را به ديار غم و اندوه ميفرستد. بزرگترين هنر موسيقى اين است كه انسان را خواسته و ناخواسته به سفرى در دنياى ذهنى و خيالى دعوت ميكند و بر او سايهاى ميسازد و آن را بالا ميبرد و بعد از پايان موسيقي، خود را در يك سرازيرى احساس ميكند و سرانجام سرگردان و متحيّر و لبريز از احساساتى كه به طور مصنوعى تحريك شدهاند رها ميشود و او ميماند و انبوهى از احساسات تخليه نشده، كه نه ميتواند از آن دنياى خيالى دل بكند و نه با زندگى واقعى كنار آيد، با تكرار اين صحنهها و اعتياد به موسيقي، چيزى جز تخدير روح و روان حاصل نميشود،(9) همچنانكه امام راحل ميفرمايد:از جمله چيزهايى كه مغز جوانها را تخدير ميكند موسيقى است.... انسان را از جديّت بيرون ميبرد.. يك جوانى كه عادت كرده روزى چند ساعت را با موسيقى سروكار داشته باشد.. از مسائل جدّى به كلّى غافل ميشود.(10)اگر موسيقي، آنچنانكه عاشقان دلباختهاش ميگويند، حقيقتاً روح انسان را تصفيه مينمود، چرا با شيوع آن ـ به اعتراف پزشكان مربوطه ـ انواع بيماريهاى روانى و غير آن شايع شده است؟امروزه علم پزشكى اذعان ميدارد ـ عليرغم آثار مختلفى كه در تبليغ آن بيان ميشود ـ موسيقي، با نواهاى حزنانگيز و نشاطآور، نظم حياتى بدن و تعادل دو قسمت از اعصاب (سمپاتيك و پاراسمپاتيك) را كه سبب تنظيم جذب و دفع و هضم و ضربات قلب و فشار خون است، برهم ميزند و سبب ضعف اعصاب ميشود و از ديگر مضرات آن اختلالات دماغي، هيجانات روحي، جنون، ضعف حس شنوايى و سلب اراده و كوتاهى عمر است و چه بسا عامل جنايت و خودكشى و تهييج شهوت ميباشد.(11)