4. مبناى دينى يهود و مسيحيت
مبناى چهارم، مبناى دينى مسيحيت و يهوديت است. همانطور كه قبلاً اشاره شد، نبايد گمان كرد كه دستاوردهاى علمى و تكنولوژى وعلوم طبيعى و انسانى كه در غرب اتفاق افتاده است، فقط زاييدهى حس و تجربه است؛ بلكه در پشت پردهى اين دستاوردها و تحقيقات، يك متافيزيك وجود دارد. متافيزيك، يعنى يك سرى باورهاى غيرتجربى كه تحقيقات تجربى را هدايت ميكند ـ كه به بعضى از آنها قبلاً اشاره كرديم ـ مثلاً تفكيك ايمان از معرفت، يا مسألهى «يدالله مغلوله» كه به فرمودهى قرآن، يهوديها به آن قايلاند. اعتقاد به بسته بودن دست خدا، بر متفكرين يهودى و عالمان تجربى آنها اثر گذاشته است. در كتاب كلام جديد در فصل «علم ديني» بحث كردهام كه آيا متافيزيك بر علم هم اثر ميگذارد يا خير؟و نمونههاى بسيارى از تأثيرات متافيزيك بر علم را ذكر نمودهام. الآن در فلسفهى علم بحثى جدى به نام نقش پيشرفتهاى متافيزيكى بر تحقيقات علمى مطرح است. كسانى مثل كوهن و كواين اين مطلب را مطرح كردهاند و ميتوان گفت كه اين نظريه بر ساير نظريههاى فلسفهى علم حاكم است و رجحان دارد.به هر حال، مبانى دينى مسيحيت و يهوديت، بر تحقيقات علمى عالمان مسيحى يا يهودى اثر ميگذارد و در صورت اثرگذاري، اگر آن مبناى دينى با مبناى دينى ما سازگارى نداشت، دستاورد متأثر از آن مبانى نيز، با مبناى دينى ما تعارض خواهد داشت. اگر مشاهده كنيد، ميبينيد كه روانشناسى فرويد با ديندارى ما سازگارى ندارد؛ حتى با ديندارى مسيحيان هم سازگارى ندارد، حتى يونگ، رفيق فرويد، و همچنين اريك فروم با آن مخالفاند. چون نظريات فرويد از يك نوع متافيزيك متأثر است كه نه تنها با اسلام، بلكه با مسيحيت هم تعارض دارد؛ البتّه مسيحيان، آن تعارض را حل كردهاند و به جاى اينكه روانشناسى فرويد را صدردرصد بپذيرند، تحقيقات روانشناسانهاي، با متافيزيكِ مسيحيت انجام دادهاند كه دستاورد آن (مثل روانشناسى ويليام جيمز يايونگ) با مسيحيت سازگار است.با توجّه به چهار مبناى معرفتشناختي، اومانيستي، اقتصادى و دينى كه در مدرنيته وجود دارد، روشن ميشود كه چرا مدرنيته و مدرنيسم با دين، خصوصاً دين اسلام، تعارض دارد. وقتى اينترنت به ايران آمد، مطابق آمار، هشتاد تا هشتاد و پنج درصد استفادهى غيراخلاقى از آن ميشود. اين از آفات و پيامدهاى اين فرآيند است؛ گمان نكنيد كه اين فقط در ايران است، در خود غرب هم طبق آمار، شصت تا شصت و پنج درصد استفادهى غيراخلاقى از اينترنت ميشود.با اينكه اينترنت يك ابزار علمى ارزشمند است، ميبينيد وقتى كه وارد ميشود، نحوهى استفاده از آن به جهتهاى غيراخلاقى سوق پيدا ميكند؛ يعنى مدرنيته بر جهتدهى اين دستاوردهاى تكنولوژيكى اثر ميگذارد. نه فقط در ايران، بلكه در همهجا همينگونه است.در زمينهى بهرهورى از دستاوردهاى تكنولوژيكي، بالاخره ميتوان از طريق وضع قانون و يا ايجاد موانع و راهكارها، جلوى بسيارى از مسائل را گرفت؛ ولى مشكل اساسى ما، بر سر علم مدرنيته است، خصوصاً علم انساني. اينكه قبلاً متذكر شدم كه مثلاً دانشجوى روانشناسى و يا جامعهشناسى ما، پس از مدتى دچار نوعى دينزدگى ميشود، به خاطر همين است كه اين علم با مبانى و اركانى همراه است كه با اسلام سازگارى ندارند. اين يك واقعيت است. يا مثلاً محصول مدرنيسم، ليبراليسم، فاشيسم، آنارشيسم يا سوسياليسم است؛ حتى بعضى از اينها با هم سنخيتى ندارند؛ زيرا متافيزيكهاى افراد، متعدد بوده است و اين مكتبها همگى محصول مدرنيته است.