نقد و بررسي:
فقيهان احياگران مهدويت
سيد محمد على داعينژادمباحثى كه آقاى سروش ذيل «مهدويت و احياى دين» ارائه نموده است، بازگويى مبانى فكرى و سياسى ايشان است و حاوى مطلب جديدى نيست، جز آنكه، با آن مباني، موضوع مهدويت مورد تحليل قرار گرفته است؛ بنابراين، نقد آن مبانى به نقد تحليل ايشان از مهدويت خواهد انجاميد. بدون شك، نماياندن كاستيهاى فراوان اين مباني، در نوشتارى مختصر امكان پذير نيست؛ به همين جهت، به مهمترين چالشهاى فكرى نويسندهى محترم در زمينهى مبانى مورد استفاده در مسألهى مهدويت خواهيم پرداخت:الف) نويسنده با طرح دوبارهى موضوع قشر و مغز دين، مدعى شده است كه پيامبران از مغز دين كه تجربهى دينى است، آغاز كردهاند و پيروان آنان، از جمله علماى دين، از قشر آن كه فقه و احكام فقهى است، شروع مينمايند؛ از اين رو، احياگرى پيامبر موفقيتآميز خواهد بود، ولى احياگرى علماى دين، از آن رو كه بر قشر دين تكيه مينمايند و احياى دين را در احياى فقه ميدانند، با شكست مواجه خواهد شد. در پايان، احياگرى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف را از نوع احياگرى پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم ميشمارند، كه محور اصلى آن، تجربهى دينى است، نه فقه و احكام فقهي.اين سخنان از جهات متعددى پذيرفتنى نيست و نادرست به نظر ميآيد:1. پيروى از قرآن و احكام الهي، نه تنها ظاهرى و قشريگرايى نيست، بلكه مايهى هدايت و رشد انسان است. خداوند ميفرمايد:قرآن براى مؤمنان(2) مايهى شفا و رحمت است و انسان را به بهترين راه هدايت ميكند.(3)از اين رو، قرآنكه مشتمل بر احكام الهى و شيوهى چگونه زيستن و چگونه انديشيدن است، انسانها را از تاريكيها به سمت نور رهنمون ميسازد؛(4) لذا خداوند فرمود:اى پيامبر بگو، اگر خدا را دوست ميداريد پس مرا پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد،(5) اطاعت از خدا و رسولش مايهى رستگاى انسان(6) و وارد شدن در باغهاى بهشتى ميگردد.(7)از نظر اسلام، سخن گفتن از قشر و مغز، و پوسته ناميدن احكام الهي، كلامى باطل است و تمامى كتاب، روشنگر و هدايتگر ميباشد.(8) خداوند ميفرمايد:اين كتاب مباركى است كه بر تو نازل كرديم، پس از آن پيروى كنيد.(9)با توجه به آنچه از آيات الهى گفته شد، تمامى قرآن در حيات آدمى نقشآفرين است و انسان براى رسيدن به رستگارى بايد به تمام آن ايمان آورد و از آن پيروى كند و مانند آنان نباشد كه به برخى از كتاب ايمان آوردند و قسمتى ديگر را وقعى نمينهند.(10)2. قشرى خواندن فقه، ناشى از برداشت خاص نويسنده از احكام دينى است؛ از ديدگاه او نماز و روزه و ساير احكام عبادي، سياسي، اقتصادى و فرهنگى اسلام، تنها جنبهى طريقيت و ابزارى دارد؛ امّا حقيقت آن است كه احكام ديني، خود داراى موضوعيتاند و با وجود انسان پيوند دارند و عمل به بايدهاى ديني، يعنى عمل به آنچه كه استعدادهاى آدمى را به فعليت و رشد ميرساند، و ترك نبايدها، يعنى ترك چيزهايى كه كمالات و استعدادهاى آدمى را ضايع ميسازد. از ديدگاه اسلام، نماز انسان را به معراج ميرساند و مايهى قرب انسان به خداست. با مراجعه به تاريخ پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم و ائمه اطهار عليهم السلام مشاهده ميشود كه آنان بر انجام اين فريضه و حكم الهى بيش از ديگران تكيه داشتند، و بيش از ديگران نماز ميخواندند. در مورد زكات نيز خداوند به پيامبرش ميفرمايد:از آنان زكات بگير، كه زكات مايهى پاكى آنان ميشود.