آسیب ‌شناسی مطبوعات جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آسیب ‌شناسی مطبوعات - جلد 3

سید محمدعلی داعی نژاد، حسن رضائی مهر، علی اکبر مؤمنی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، عباس بصیر، محمد ملک زاده، هبت الله صدر السادات زاده، احمد شجاعی، محمد جواد نوروزی، مهدی اکبری، محمد امین، غلامحسن محرمی، حمید کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم؛ با مقدمه و نظارت: عبدالحسین خسروپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. ايشان پس از اين‌كه عرفى شدن را در دو معناى «جدا شدن نهاد سياست از نهاد دين» و «عبور از ساحت قدسى به سپهر عرفي» تعريف مي‌كند، در صدد اين است كه دخالت نهاد دين در نهاد سياست را، عبور از ساحت قدسى دين به سوى عرفى شدن بداند و معناى اول از عرفى شدن را، كه سكولاريزه كردن دين باشد، نتيجه بگيرد؛ چرا كه ايشان حضور دين در صحنه‌ى سياست و حكومت را موجب تقدس‌زدايى از دين و عرفى شدن آن تلقى كرده و چنين امرى را به مثابه‌ى اين دانسته است كه مسجدى را كه مقدس است، تخريب كنند و به جاى آن مغازه بسازند؛ و در نهايت به اين نتيجه مي‌رسد كه براى فرار از عرفى شدن دين، بايد به عرفى شدن به معناى سكولاريزه كردن دين پناه برد؛ به عبارت ديگر براى حفظ تقدس دين، چاره‌اى جز منتهى شدن به سكولاريسم نيست. ايشان بعد از بيان اين مطالب آورده است:

... در كشور ما بعد از انقلاب، مقدار زيادى نهاد دين در نهاد دولت ادغام شد. نهاد دين وقتى در نهاد دولت ادغام بشود، طبيعتاً، دين مقدارى قدسيت خودش را از دست مي‌دهد. هم اكنون علمايى كه وارد حكومت شده‌اند و مناصب اجرايى را در دست گرفته‌اند اگر با علمايى كه وارد اين دستگاه نشده‌اند مقايسه كنيد، دسته‌ى دوّم به نظر مردم خيلى مقدس‌تر هستند؛ مردم دست آنها را بوسه مي‌زنند..(2)

نكته‌ى قابل تأمل در كلام ايشان، عدم ارائه‌ى تعريف شفاف از قدسيت دين و تقدس متديّنين است. از آنجا كه لزوم روي‌كرد معناشناسانه نسبت به يك لفظ در استعمالات لفظيه، امرى بديهى و روشن است، بر ايشان بود كه برداشت خويش را از قدسى بودن دين و علماى دينى بيان مي‌كرد. آيا منظور از تقدس عالمان ديني، انتساب آنها به دين و صرف اظهار دين‌دارى است، تا اين‌كه هر عالمى مشمول اين قدسيت بشود، اگر چه بر وظايف الهيه مواظبت ننموده باشد؟

يا اين‌كه ملاك تقدس، علاوه بر انصاف و انتساب به دين، اتصال به مبدأ هستى و محو شدن در عظمت جمال و جلال او و امتثال بي‌قيد و شرط اوامر و نواهى حضرت احديت است؛(3) به گونه‌اى كه هر چه اين اتصال و امتثال شديدتر باشد، شخص را مقدس‌تر و خدايي‌تر مي‌كند؟

اگر ايشان معناى اول را اراده كرده است، بايد گفت كه مجرد اظهار دين‌داري، به حكم عقل و سيره‌ى عقلا، مفيد تحقّق قدسيّت براى احدى نيست؛ سواى اين‌كه، چنين امرى از مساعدت مقتضاى نصوص دينى هم بي‌بهره است.
اگر معناى دوّم را اراده كرده است، كه اتصال شديد به خدا و غرق در جمال و جلال و محو امتثال او شدن باشد، بايد گفت سكولاريسم را نمي‌توان از عمل‌كردِ چنين علمايى نتيجه گرفت؛ چرا كه هدايت مردم در شؤونات مختلف زندگي، اعم از شخصي، اجتماعي، فرهنگي، سياسى و غيره تكليف الهى است كه بر دوش عالمان دين قرار داده شده است و چنين عالمانى كه محو در امتثال فرمان‌هاى الهي‌اند، يكى از وظايفشان را رهبرى دينى و سياسى مردم دانسته، در موارد ضرورت به تشكيل حكومت قيام مي‌كنند؛ اين امرى است كه حتى تصور جدايى دين از سياست را براى چنين علماى فرزانه‌اى غير معقول مي‌نمايد.

/ 51