حق در مقابل باطل - کاوشی در نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
فتنه جمل را فرو نشاند. اما البته در مسايل اجتماعى و سياسى كار بهمين جا خاتمه نمىيابد. پيامدها و اثرات اجتماعى يك چنين جنگ خونينى، بطور اجتناب ناپذيرى براى حكومت امير المؤمنين (عليه السلام) مسئله ساز مىشود. طلحه و زبير و بسيارى از بزرگان كشته ميشوند. عايشه أمّ المؤمنين آن گونه شكست مىخورد... مردم گاه دچار شبهه ميشوند: ماجرا چيست چه كسى بحق است و چه كس بر باطل در اين سوى ميدان اصحاب و بزرگان هستند و در آن سوى ميدان نيز... و اين گونه ترديدها حتى در ميان اصحاب امير المؤمنين نيز مشاهده مىشود.«حارث بن حوط» پس از واقعه جمل، از حضرت مىپرسد: «أ تراني اظنّ أصحاب الجمل كانوا على الضّلالة» و حضرت پاسخ دادند: «يا حارث، انّك نظرت تحتك و لم تنظر فوقك فحرت».اى حارث، تو بجاى آنكه به بالاى سرت نگاه كنى به زير پايت چشم دوختهاى. بجاى آنكه افق ديدت را گسترده كنى و امام خويش را دنبال كنى، به ظواهر امور جزئيّه مشغول و معطّل مىگردى. فلذا حيران و گيج مىشوى. «انّك لم تعرف الحقّ فتعرف من أتاه، و لم تعرف الباطل فتعرف من أتاه» تو حق را نمىشناسى تا پيروانش را بشناسى. و باطل را نمىشناسى تا اهلش را بشناسى. پس چگونه مىتوانى در باطل نبودن اصحاب جمل سخن بگوئى اتّفاقا شبيه همين سخن را حضرت به شخصى بنام «حارث همدانى» فرمودند: «الحقّ لا يعرف بالرّجال» حق با اشخاص و افراد سنجيده و شناخته نمىشود بلكه «عرّف الحقّ تعرف أهله» تو حق را بشناس، آن گاه تشخيص اين كه كدام گروه بر حق است و كدام ناحق است آسان خواهد بود.حق در مقابل باطل
گفتيم كلمه حق، به معناى عدل كه در مقابل ظلم و جور مطرح بود، يك سلسله مسائلى را در دوران حكومت على (عليه السلام) (بواسطه اجراى اين حق و عدل)