خصوصيات جوان - شيوه هاي بالندگي و شکوفايي اراده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شيوه هاي بالندگي و شکوفايي اراده - نسخه متنی

محمدحسين حق‌جو

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خصوصيات جوان

نسل جوان خصوصيات ويژه‎اي دارد :

1. نسل جوان كم تجربه است

بسياري از مشكلات، در جاهايي بروز مي‎كند كه تجربه؛ كم باشد يا اصلاً نباشد؛ اگر جوانها تجربه داشته باشند و يا با اهل تجربه در ارتباط باشند، هرگز به دام نمي‎افتند و دچار مشكل نمي‎شوند؛ مشكل، زماني بروز مي‎كند كه عملي، بي تجربه پيشين و بدون مشورت انجام شود.

البته روشن است كه پس از انجام عمل، پشيماني سودي نخواهد داشت در اين صورت اكثر چراها؟ بي‎فايده خواهد بود. چرا درس نخواندم؟ چرا با فلاني دوست شدم؟ چرا به آن مكان فساد رفتم؟ چرا فلان كتاب انحرافي را خواندم؟ چرا فلان صحنة فاسد را نگاه كردم؟ چرا فلان فيلم يا عكس مستهجن را ديدم؟ براي جلوگيري از به وجود آمدن اين چراها؟ دقت در زندگي نادمين و استفاده از تجربه ديگران مهم است.

2. آگاهي نسل جوان كم است

نسل جوان از سنين 15 تا 30 سال است. منظور از آگاهي در اين جا تسلط به فيزيك و شيمي و جبر و مثلثان نيست. اين مسائل تجربه نيست و قدرت مقابله با ميكربها و ويروسهايي، كه از طريق تهاجم فرهنگي وارد فكر جوان مي‎شود، را ندارد و بايد مراقب پيشگيري و درمان بود.
آن چه قدرت مقابله با تهاجم را زياد مي‎كند، اين است كه انسان از نظر مباني فكري و عقيدتي و عقلي قوي باشد؛ قدرت معنوي است كه جلوي اين مسائل را مي‎گيرد.

چه بسيار فيزيك‎دانها و رياضي‎دانها و شيمي‎دانهايي كه هم خود به فلاكت افتاده‎اند و هم جامعه را به ورطة سقوط كشانده‎اند؛ به خاطر آن كه تخصص بدون معنويت داشته‎اند، لذا از تخصص خود براي اعتلاي فكر و فرهنگ خود و مردم استفاده نكرده‎اند، بلكه در مسير سقوط خود و آنها، از علم خود بهره برداري نموده‎اند. و دنيا هم چنان در جنگ همين متخصصهاي بي‎تعهّد مي‎سوزد و فنا مي‎شود.

3. احساسات جوان زياد است

احساسات معمولاً عقل را محكوم مي‎كند. تا بُعد احساسات پيش مي‎آيد انسان تسليم مي‎شود. راه صحيح آن است كه جوان با وجود داشتن احساسات، عاقلانه عمل كند.
مثلاً حدْ جاري كردن، بريدن دست دزد، مجازات قاتل شايد از بُعد احساسات محكوم شود چون فردي كه شلاق مي‎خورد، احساس درد مي‎كند اما براي ايجاد ثبات و امنيت در جامعه، امري ضروري است و بايد با احساسات برخورد شود.

ترحم پليس، راننده خاطي را جري مي‎كند، جريمه نكردن، باعث تخلف مي‎شود و بر اين مبناست كه چون جوان يك پارچه احساسات بي‎تجربه دارد، لذا گاهي گول مي‎خورد و دچار مشكل مي‎شود. احساسات بايد در پرتو دين و عقل باشد تا درست عمل كند.

4. شتاب زدگي

جوان به علت مسائلي كه گفته شد، حوصلة كمتري دارد، مي‎خواهد زود عملي را انجام دهد و نتيجه‎اش را هم مشاهده كند؛ زود درس بخواند و به درجات عالي برسد، حوصله ندارد كه روي مبنا و اصول پيش رود.
در مسألة ازدواج اغلب زود و با عجله تصميم مي‎گيرد و اين افراد اكثر اوقات نيز پشيمان مي‎شوند. چون شتاب زده عمل مي‎كنند.

اسلام مي‎فرمايد:

«العجلة مِن الشيطان و التأني مِن الرحمن»[1]

«عجله از شيطان و تأمل از اوصاف الهي است.»

جوان چون شتاب زده عمل مي‎كند، بايد كمكش كرد و جوان به خاطر همين اوصاف جواني است كه نمي‎توانند صحيح عمل كند.

5. ضعف اراده

مسأله و مشكل حادّ جوانان ضعف اراده است. گاهي مي‎خواهند كاري انجام دهند، تصميم هم مي‎گيرند اما بعد رها مي‎كنند، چرا؟ چون اراده‎شان ضعيف است.

يكي از صفات الهي كه بسيط است و مركب نيست ـ يعني اين كه جزء جدا شده از چيزي نمي‎باشد و همين طور داراي اجزاء نيست ـ و بارقه و جلوه‎اي رقيق از آن در هنگام دميدن از روح خود[2] در وجود هر انساني به وديعه گذاشته است، صفت اراده است. و آن روحي كه از خداوند متعال به انسان دميده شده است بسيط است. در آن بسيط كه مركب نيست و جزء جدا نشده از چيزي مي‎باشد. در آن بسيط يك چيزهايي است كه آن چيزها در عين حال مركب نيست. يكي از آن چيزها كه از صفات الهيه هم هست اراده است.

اگر واقعاً‌ انسان مؤمن از اين اراده كه از طرف خداوند به او القاء شده استفاده كند، چون اراده‎اش، اقتباس از خداست، چون عضو و گونه‎اي از آن قدرت است، لذا خيلي قدرتمند است و مي‎تواند با اراده به مقامات بالا برسد.

ضعف اراده و اين كه برخي مي‎گويند: «نمي‎توانم»، اولين مرحله ركود، و ضد اراده مي‎باشد.


[1] . غرر الحكم و بحار الانوار، ج 71، ص 340، روايت 12.

[2] . «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (سوره ص، 72)


/ 52