نظم و شرطي شدن
نظم در كارهاي فيزيكي، زمينه ساز رشد و معنويات اراده است و منافع فراواني براي انسان به همراه دارد، به نحوي كه روح و جسم در انجام اين امور با هم هماهنگ و شرطي ميشوند.اگر تصميم به كار ميگيريم، هر قدر خسته باشيم، بيمار باشيم، محل كار يا استراحت ما تغيير كند، اما هماهنگي جسم و روح به هم نميخورد.اصطلاحاً در روانشناسي، به تقيد روح و جسم، شرطي شدن ميگويند و يكي از دانشمندان غربي نقل ميكند:من خودم را عادت داده بودم كه دو ساعت قبل از طلوع آفتاب بيدار شوم، يك روز كه بيمار بودم و شب تا دير وقت هم نخوابيده بودم، اما صبح ديدم سر ساعت معين از خواب بيدار شدم.كساني كه غذا را منظم ميخورند، به محض اين كه ساعت غذا ميرسد، شكم اعلام گرسنگي ميكند و معده آمادة تحويل غذا ميشود.
به هر حال نظم در امور مادي و فيزيكي موجب شرطي شدن ميشود و تسلّط بر جسم به وجود ميآيد و اين تسلّط زمينة سيطرة روحي را فراهم ميسازد.
الگوهاي عملي در سيطره بر قواي جسمي
اولياي الهي، نمونة بارز سيطره بر قواي جسمي هستند، فرهنگ اسلام مملو از سرگذشت كساني است كه با تسلّط بر قواي جسمي به مقامات شامخ معنوي رسيدهاند.در شرح حال علي ـ عليه السلام ـ ميخوانيم:در جنگي، تيري به پاي حضرت بر خورد كرد. نتوانستند آن را بيرون بياورند، تا زماني كه حضرت به نماز ايستادند. در آن هنگام تير را از پاي حضرت جدا كردند و ايشان نفهميدند.[3]در حالات امام سجاد ـ عليه السلام ـ آمده است:امام سجاد به نماز مشغول بودند، يك مار افعي روي شصت پاي امام قرار گرفت و حضرت نفهميدند، و بين زمين و آسمان منادي، ندا كرد «انت زين العابدين» تو زينت عبادت كنندگان هستي.[4]شايد برخي فوراً اين اشكال را مطرح كنند كه ايشان از ائمه ـ عليهم السلام ـ و اولياي الهي بودند و قدرت خاصي داشتند، اما در بين تودههاي مردم هم اين نمونهها به نحو پايينتري به چشم ميخورد.اگر جوانان فوتباليست را ديده باشيد، برخي از اينها به قدري سرگرم زمين و توپ و گل هستند و دائم دنبال توپ ميدوند و سرنوشت او را دنبال ميكنند، كه گاه زمين ميخورند اما اهميت نميدهند، به راه ادامه ميدهند و بعد از اتمام بازي گاه ميبينند كه بدنشان زخمي و كبود هم شده است. اما آنها در لحظه بازي متوجه اين امر نبودند. اين يك نمونه احاطه بر جسم است و يا در جاي ديگر:كودك، پاي تلويزيون نشسته است و مشغول تماشاي كارتن يا فيلم است، هر قدر مادر او را صدا كند نميفهمد. آن قدر غرق در عالم خود است كه ديگر صدايي نميشنود. آن قدر روح احاطه بر جسم پيدا كرده است كه حواس، كار آيي خود را از دست دادهاند.اگر بُعد جسمي انسان قوي و سالم باشد، (منظور از دقت جسمي اين نيست كه از نظر حجم و وزن زياد باشد بلكه منظور توان جسمي است كه اين امر منحصر به چاقي و هيكلمند بودن نيست) تسلط بر آن آسانتر است و ايجاد زمينه براي شكوفايي ابعاد معنوي، زودتر به وجود ميآيد.[1] . رعد، 28.[2] . مزمل، 20.[3] . اتباة الهداة، ج 1.[4] . اتباة الهداة، ج2.