شوک ارادي - شيوه هاي بالندگي و شکوفايي اراده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شيوه هاي بالندگي و شکوفايي اراده - نسخه متنی

محمدحسين حق‌جو

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شوک ارادي

افرادي كه كم اراده و يا بي‎اراده هستند، اصطلاحاً‌ در علم روانشناسي به آنها تعبير شوك ارادي مي‎شود؛ اراده اين افراد دچار ركود و سكون شده است.

اين افراد اراده دارند، اما پاية اراده‎شان شكسته و يا قدرت ارادة آنها كاهش پيدا كرده است.

انسان عاقل، داراي اراده هست؛ اما اين اراده متغير است. اگر انسان اراده نداشته باشد، ديوانه است؛ حال شايد كسي در چند عمل،‌ اراده‎اي هم داشته باشد و در برخي اعمال اراده نداشته باشد، اراده‎اش كامل نيست؛ اما اراده دارد.

خصوصيات هر فرد نسبت به شرايط خاص خود او نسبي است. ممكن است فردي خصوصيت بي‎ارادگي در وجودش با ضريب 10 باشد و در ديگري با ضريب 70 وجود داشته باشد؛ اين خصوصيات نسبت به حالات و روحيات افراد متغير است.

5- علائم ضعف و كمبود اراده

آنان كه اراده‎شان ضعيف است و يا كمبود اراده دارند، از نظر اخلاقي خصوصيات ويژه‎اي دارند. با بيان اين خصوصيات مي‎توان ميزان اراده را سنجيد، البته لازم به تذكر است كه ضريب اين خصوصيات در هر فرد متغير است.

و گاه فردي تمامي اين خصوصيات را با هم دارد و گاه با يك خصوصيت دست به گريبان است.

1. قدرت تصميم گيري ندارند

اگر در تعريف اراده دقت كرده باشيم، بيان شد: اراده، شوق مؤكّد است و شوق بر خواسته از آگاهي و دليل و برهان مي‎باشد. وقتي كسي آگاهي و دليل و برهان نسبت به عملي نداشت، نمي‎تواند درست تصميم بگيرد و در اين صورت متغير است.

كسي كه براساس ضعف اراده قدرت تصميم گيري ندارد، ضعف او حاكي از جهل، بي‎دليلي، يا كم دليلي و يا ضعف دليل است. لذا قاطع و برنده نيست كه در او تحرك به وجود بياورد و او را قادر به تصميم گيري صحيح و اتخاذ به موضع درست نمايد.

هر كدام از اين دلايل موجب ضعف اراده باشد، سبب مي‎شود كه انسان تصميمي بگيرد و به تصميم خود عمل نكند يا گاهي تصميم مي‎گيرد، چند روزي هم عمل مي‎كند اما چون پايه شوق مؤكّد ندارد، رها مي‎كند.

2. در فكر خود پروژه زياد دارند

هر كس نسبت به علم، سن، قدرت و موقعيت خود بايد براي آينده برنامه ريزي داشته باشد و روي برنامه ريزي و طرح خود، كار كند.
معمولاً پروژه و كار و اشتغالات زياد، با افراط با اراده منافات دارد. مسيري بايد درست انتخاب شود و فرد جلو برود، هر قدر موانع بر سر راه هدفش زياد باشد. او را در رسيدن به هدف سست نكند.

در مثال مي‎توان به افراد معتاد اشاره كرد كه اين گونه افراد در هنگامي كه نشئه هستند، هزاران فكر در سر دارند و هزاران كار انجام مي‎دهند، اما هنگامي كه اثر مواد مخدّر از بين رفت، تمامي آن افكار بر باد رفته است.

و يا مثال ديگري مي‎توان گفت: كه شيطان در هنگام نماز زياد به انسان القاء مي‎كند؛ تا انسان مؤمن به نماز مي‎ايستد، القائات شيطاني شروع مي‎شود، كه پس از نماز چه كنم و به چه كارهايي بايد بپردازم نماز را زود بخوانم و درس بخوانم، بخوابم، بخورم، به ديدار دوستم بروم، بازي كنم، ميهماني بروم و هزاران فكر ديگر كه معمولاً بعد از نماز همه از بين رفته و انسان نسبت به انجام كار، دلسرد و سست مي‎شود.

جوان بر اساس اقتضاي حالات جواني در فكر خود برنامة زياد دارد، مي‎خواهد همه چيز را ياد بگيرد، با همه در بيفتد، جهان را دگرگون كند، اما اين برنامة بدون پايه، هيچ مشكلي را كه حل نمي‎كند، بلكه بر مشكلات فكري و اجتماعي جوان نيز مي‎افزايد، معمولاً آنها كه دنبال چند شغل و برنامه و كارهاي بدون پايه هستند، از نظر اجتماعي هم عقبگرد دارند. زيرا كاري را به ثمر نمي‎رسانند و دائم از اين شاخه به شاخة ديگر مي‎پرند.

علي ـ عليه السلام ـ نيز در روايت سفارش مي‎فرمايد:

«قليل يدوم عليك خير من كثير مملول»[1]

«عمل كم و پيوسته بهتر از عمل زياد و ملالت آور است.»

3. كارها را به تأخير مي‎اندازند

افراد سست اراده اگر تصميم به كاري بگيرند، چون انگيزه، قوي نيست، لذا شوق هم زياد نيست و پايه و اركان اراده‎شان ضعيف است. اين ضعف موجب مي‎شود كه هر كاري را بخواهند شروع كنند به امروز و فردا مي‎اندازند، و آخر نيز موفق به انجام آن نمي‎شوند.

4. تضاد فكري و عملي دارند

در اعمال اين افراد تعارض موجود است. در فكر چيزي دارند و عملشان چيز ديگري است؛ مي‎خواهند بخوابند، اما راديو را هم كنار رختخواب روشن مي‎كنند؛ خوابيدن، آرامش مي‎خواهد و اين عمل تعارض فكر و عمل را مي‎رساند.

خداوند براي آن كه انسان داراي هدف متعالي باشد. براي او راه را روشن نموده است.

خداوند در قرآن مي‎فرمايد:

«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ»[2]

«اي انسان، همانا تو به سوي خداوند تلاش مي‎كني و سرانجام نيز او را ملاقات خواهي كرد.»

خداوند انسان را به جايي راهنمايي كرده كه بي‎نهايت است؛ رضاي معبود و لقاي او نامحدود است؛ لذا به انسان نيز ياد داده است كه به نامحدود توجه داشته باشد. هر قدر شعاع فكر بالا باشد، تلاش بيشتر است. آن كس كه به فكر لقاي خداست، آن چه را كه مانع رسيدن به اوست از ميان بر مي‎دارند.

/ 52