سيرة عملي ائمه ـ عليهم السلام ـ
فرهنگ غني اسلام، سرشار از حوادث عبرت آموزي است كه هر مسلمان با اراده بايد به آنها توجه داشته باشد. اين توجه، تحمل سختي را آسان ميكند.حضرت علي ـ عليه السلام ـ نمونة بارز اين الگوي عملي است. علي ـ عليه السلام ـ در عين حال كه شجاعت داشت، دربارة ضربة شمشيرش جبرئيل چنين ندا داد:«ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة ثقلين»[8]«اجر ضربة علي ـ عليه السلام ـ در جنگ خندق، از همه عبادت جن و انس بيشتر است.»و يا آن هنگام كه در برابر كافر ميجنگيد، چنين آمد:«لا فتي الا علي لا سيف الا ذو الفقار»[9]«جوانمردي چون علي ـ عليه السلام ـ نيست، و شمشيري چون ذو الفقار وجود ندارد»حال چنين شير مردي كه از اين دلاوريها فراوان در تاريخ اسلام دربارة او ثبت است، بعد از جريان رحلت نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن چنان مسائلي براي حضرت به وجود آمد كه حضرت در عين قدرت، صبر كرد، خود ايشان ميفرمايد:«صبرت في الحلق شجي و في العين قصي»[10]«صبر كردم مثل كسي كه خاري در چشم و استخواني در حلق او باشد.»بر اهانتها، بر توهين به همسرش، بر اسائة ادب به همسر و قتل كودك و همسرش، بر آن همه ناروايي كه از حكومت افراد نالايق بر جامعة اسلامي روا داشته شد، صبر كرد در عين حال كه قدرت داشت و اگر صبر او نبود، اسلام نيز نبود.امام حسين ـ عليه السلام ـ امام بود، قدرت امامت داشت، تمام نيروهاي مافوق مادي از جمله جمادات و ملائكه و جن، در اختيار او بودند، معجزه داشت، قدرت بدني در مقابله با دشمن را داشت اما راضي شد به اين كه در يك نيم روز خود و يارانش در راه رضاي خدا و اعتلاي دين او به شهادت برسند. در روز عاشورا و در مراحل مختلف پيام حضرت دائماً اين بود كه:«الهي رضيً برضائك تسليماً لأمرك و صبراً علي قضائك لا معبود سواك.»«خدايا به رضايتت راضيم و تسليم امر تو هستم و بر قضاي تو صبورم كه معبودي جز تو نيست.»و در ظاهر هم امام حسين ـ عليه السلام ـ شكست خورد، كشته شد، يارانش به شهادت رسيدند، خانواده و فرزندان او اسير شدند، دور شهر به عنوان خارجي، در ملأ عام گردانيده شدند، سر مبارك خود و يارانش در منازل مختلف در بالاي نيزه قرار گرفت. ولي آن كه از بين رفت باطل بود، اينك پس از 14 قرن، هنوز نام او و خاطرة فداركاريهاي او در تاريخ و سينههاي مردم ثبت و باقي است.الگوهاي عملي تاريخ
ذكر صبر و تحمّل ائمه ـ عليهم السلام ـ در نزد برخي ايجاد اين شبهه را ميكند. كه آري آنان امام بودند، از قدرت معنوي خاصّي برخوردار بودند، ما كه امام نيستيم.در ردّ اين شبهه ميتوان گفت:در تاريخ افراد صبور و با اراده كم نبودهاند. از صدر اسلام تا كنون، ذكر داستانهاي اين افراد در تاريخ بسيار رفته است؛ كساني كه با درس گرفتن از ائمه ـ عليهم السلام ـ چون آنان صابر گشتند: عمار ياسر، سميه، بلال حبشي، ابوذر غفاري، سادات، علماء، اصحاب و اولياء دين همواره در معرض شكنجه و آزار و شكست بودهاند. حكومتهاي جور پيوسته در صدد محو نام اسلام و پيروان راستين آن بودهاند و هر كس كه داعية مسلماني داشته است پيوسته در معرض تهاجم، زندان، شكنجه، آزار و تبعيد بوده است.بزرگان چون علامه حلّي (ره) كه امام زمان ـ عليه السلام ـ بارها خود به ديدار ايشان ميرفتند، بارها در مواقف مختلف به ياري ايشان آمدند.[11]فردي در زمان علامة حلّي (ره)، كتابي بر عليه شيعه نوشت و آن كتاب را براي مردم ميخواند و مردم را گمراه ميكرد؛ علامه براي بدست آوردن اين كتاب 6 ماه شاگردي آن استاد گمراه را كرد تا بتواند با جلب اعتماد او كتاب مورد نظر را به دست آورد؛ آن مرد كتاب را به مدت يك شب در اختيار علامه قرار داد.
[1] . حشر، 2.[2] . يوسف، 111.[3] . فصلت، 30.[4] . آل عمران، 200.[5] . هود، 112.[6] . احقاف، 35.[7] . شرح، 5 و 6.[8] . بحار الانوار، ج 20، ص 216.[9] . براي آگاهي بيشتر به تاريخ اسلام مراجعه شود.[10] . نهج البلاغه، خطبه شقشقيه.[11] . نجم الثاقب.