1- چكيده مطالب
ضعف اراده يكي از مشكلات جوان است. اراده يكي از ابعاد وجود معنوي انسان است و از صفات الهي محسوب ميشود و در نفخة الهي و دميدن روح به انسان، منتقل شده است و از صفاتي است كه انسان با خداوند در اين صفت اشتراك دارد.ثابت كردن اين مسئله كه اراده، در وجود همة انسانها هست و ليكن افرادِ با اراده؛ اين استعداد را در خود شكوفا كردهاند. موانع تحقق اراده را از بين بردهاند و توانستهاند، اراده را در خود شكوفا كنند.انسان بايد به يقين برسد كه توانائي دارد به مراحل بالاي شكوفائي استعداد برسد، آن چنان رشد كند كه قدرت او، در نيروهاي معنوي، جلوهاي از ارادة الهي باشد. لازم است با موانع شكوفايي اراده آشنا شويم و اين موانع را از بين برده و زمينة تحقق اراده را در خود به وجود آورد.تسلّط و قدرت علمي پيرامون استعدادها، زمينههاي تعيين و تحقق اراده است. علم زمينهاي بسيار متقن براي ايجاد آمادگي روحي و پذيرش نفس پيرامون قدرتهاي فراواني است كه در وجود انسان موجود است و لازم است اين استعدادها به مرز شكوفائي برسند.2- سؤالات
1. اراده را تعريف كنيد.2. زمينة اشتراك صفات در خداوند و انسان را توضيح دهيد.3. چرا اراده در افراد متفاوت است؟4. موانع شكوفائي اراده چيست؟5. چگونه ميتوان اراده را شكوفا كرد؟6. نظر فلاسفه در رابطه با اراده را بيان كنيد.7. از نظر اسلام، اراده چگونه تعريف شده است؟8. مرز اراده چيست؟9. اراده در انجام عبادات چه نقشي دارد؟10. ريا را تعريف كنيد.3- تعريف اراده
يكي از خصوصيات انسان، بُعد متافيزيكي و معنوي اوست. اين بعد معنوي داراي استعدادها و قدرتهاي فراواني است و احتياج به اين دارد كه انسان روي اين ابعاد كار كند تا بارور شوند.اراده، قدرتي است كه از بعد روحي انسان مشتق شده است. آن جا خداوند فرمود:«وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»[1]«و از روح خود در انسان دميدم»خداوند بعد از به وجود آمدن پيكر مادي انسان، در اين پيكر، يك وجود ثانوي و معنوي قرار داد كه از آن وجود معنوي به روح تعبير شده است.از نظر روايات اسلامي و در نظر فلاسفه، مسائل گوناگوني را از روح مشتق ميدانند كه از جمله: اراده، غرائز، فطريات، عقليات، ذهنيات و ظنون از همان بعد ميباشند.ميدانيد كه مجرد، قابل تكثير، انفكاك و تجزيه نيست و واحد ميباشد و تعبير انشقاق و تكثّر در روح يا اراده تعبير عميقي نيست، اما براي حضور ذهن و پذيرش ذهني ميباشد. اراده جزء مجردات است و مجردات قابل تجزيه و تكثير نبوده و يك وجود واحد دارند.روحي كه خداوند در پيكر انسان دميد اين طور نيست كه از خدا جدا شد و به انسان رسيد. و اين بحث، بحث عقيدتي و فلسفي است. اما تذكر و توجه نسبت به آن در اين بحث تا اين حدود لازم است.[2]
[1] . حجر، 29.[2] . توضيح بيشتر در كتب عقيدتي و فلسفي.