7- مَثَل باغ حاصلخيز
(وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ اءَمْوَا لَهُمُ ابْتِغَآءَ(78) مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ اءَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ(79) اءَصَابَهَا وَابِلٌ(80) فََاتَتْ اءُكُلَهَا(81) ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلُّ(82) وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).(83)(و مثل كسانى كه اموال خود را براى خوشنودى خدا و تثبيت (ملكات انسانى ) در روح خود انفاق مى كنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت به آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حدّ كافى بهره گيرد) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و باطراوت است ) و خداوند به آنچه انجام مى دهيد، بيناست ).
هم مثال آن كسان كانفاق مال
از ره بينايى و نور يقين
هست چون باغى به ارض مرتفع
گر بر آن بستان رسد باران سخت
بوستانى كز زمين باشد بلند
حاصل از وى بيشتر آيد به دست
هست ممكن بلكه هر سالى دو بار
بارش او را گرچه نايد سخت تر
همچنين دان در ثواب انفاقها
نزد حقّ هر دانه او خرمنى است
حق بر اعمال شما باشد بصير
چيست تا آن از قليل و از كثير(84)
مى نمايند از رضاى ذوالجلال
كه مر ايشانراست اندر راه دين
بيشتر زان گشت خواهى منتفع
كم نگردد نفع او از حسن بخت
نيست از تخريب سيل آن را گزند
هم زباغى كو بود بر ارض پست
حاصل آرد بى ز آسيبى به بار
نرم و كم يعنى بر او بارد مَطَر
گر كه للّه است و از اشفاقها
بل نه خرمن جنّتى و گلشنى است
چيست تا آن از قليل و از كثير(84)
چيست تا آن از قليل و از كثير(84)
وجه تشبيه
خداوند متعال در اين آيه (انفاقهاى خالص ) را به باغ مرتفع و حاصلخيزى تشبيه كرده است كه در برابر نسيم آزاد و آفتاب قرار گرفته باشد و بارانهاى درشت و ريز بر آن ببارد و در نتيجه هميشه سبز و خرم است و محصولى پربركت و فراوان خواهد داشت وجه شباهت در اين تشبيه ، (پر بركت بودن ) است ؛ يعنى انفاقهاى خالص در راه خدا همواره در حال رشد و نمو مى باشد و هيچ گاه اثرش ضايع نمى گردد.كلمه (وابل ) (باران درشت ) و (طلّ) (باران ريز و شبنم ) اشاره به مراتب اخلاص است .مرحوم فيض كاشانى در ذيل جمله (تَثْبيتا مِنْ اَنْفُسِهِمْ) مى گويد: (يعنى در حفظ عمل خالص مراقبت مى ورزند و آن را از آفاتى همچون منّت ، اذيّت ، خود ستايى ، ريا و خود پسندى و امثال اين صفات رذيله كه عمل نيك آدمى را فاسد مى سازد، حفظ مى كنند).(85)از اين جمله استفاده مى شود كه انفاق در راه خدا باعث تزكيه و پاكسازى نفس است و روح انسان را از صفات زشت بخل و مال دوستى پاك مى كند، چنان كه قرآن كريم در جاى ديگر به اين مطلب اشاره مى كند و مى فرمايد:(خُذْ مِنْ اءَمْوَا لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم ...)(86)؛(از اموال آنها صدقه اى (بعنوان زكات ) بگير تا به وسيله آن ، آنها را (از رذائل اخلاقى و از دنيا پرستى و بخل ) پاكسازى و پرورش دهى ).جمله (وَاللّه بِما تَعْمَلوُنَ بَصيرٌ) هم هشدارى است در باره پرهيز از ريا كارى و هم تشويق و ترغيبى مى باشد در جهت اخلاص يعنى خداوند به طور كامل مراقب اعمال شماست و هيچ چيز از نظر او پنهان نيست .مى گويند: مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى رحمه اللّه چند روز قبل از وفاتشان با اظهار تاءسف و ناراحتى مى گفتند: خلاصه عمر ما گذشت و نتوانستيم كار خيرى انجام دهيم . يكى از اطرافيان گفت : شما كه بحمد اللّه اين همه آثار خير از خودتان باقى گذاشته ايد، مساجد و مدرسه ها ساخته ايد، شاگردان زيادى تربيت كرده ايد، چرا ناراحتيد؟!ايشان اين جمله را فرمودند كه متن حديثى است :(خَلِّصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ بَصيرٌ؛ عمل را بايد خالص انجام داد، زيرا نقّاد، بسيار بصير و آگاه است ).(87)
8- مَثَل گردباد آتشبار
(اءَيَوَدُّ اءَحَدُكُمْ اءَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَاءَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَا تِ وَاءَصَابَهُ ا لْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَآءُ فَاءَصَابَهَآ إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَا لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ).(88)(آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن ، نهرها در جريان باشند و براى او در آن (باغ ) از هر گونه ميوه اى وجود داشته باشد درحالى كه به سن پيرى رسيده و فرزندانى (كوچك و) ضعيف دارد (در اين هنگام ) گردبادى (كوبنده ) كه در آن آتش (سوزانى ) است به آن برخورد كند و شعله ور گردد و بسوزد! (اين گونه است حال كسانى كه انفاقهاى خود را با ريا و منّت و آزار باطل مى كنند) اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى سازد؛ شايد بينديشيد (و با انديشه ، راه حق را بيابيد) ).
دوست دارد شخصى آيا از شما
آبها جارى در آن وز هر قبيل
پس رسد پيرى بر او و اطفال خُرد
باد پر آتش وزد بر جنّتش
بر شما آرد حقّ اين سان آيتى
هست بستان آن عملها در قياس
باد آتش بارت آن عجب و ريا
قلب را سازد سياه و منقلب
بسته گردد راه قوت او را به دل
هيچ نيكوتر نباشد زين مثل
گر تو را بر نفس خود باشد نظر
كن عمل را پاك از شوب ريا
تا بود مقبول درگاه خدا(89)
كش بود بستان پر برگ و نوا؟
باشد اثمارش زاعناب و نخيل
باشد او را پس رسد صافش به دُرد
جمله سوزد روضه پرنعمتش
تا كنيد اندر معانى فكرتى
طفلها اعضا و اركان و حواس
كه كند يكجا عملها را هَبا
روح ماند بى نوا و مضطرب
ماند از اطفال خُردش منفعل
كاورد بر خلق ذات لَمْ يَزَل
اين مَثَل كافيست اندر خير و شرّ
تا بود مقبول درگاه خدا(89)
تا بود مقبول درگاه خدا(89)