نكته ها - چهل مثل از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل مثل از قرآن - نسخه متنی

چهل مثل از قرآن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته ها

1- بهره ها و ظرفيتها

(اءَوْدِيَة ): جمع وادى به معناى درّه ها و گودالهاست و معناى جمله (فَسَالَتْ اءَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا) اين است كه : (درّه ها و گودالها و نهرهاى روى زمين هر كدام به اندازه گنجايش و ظرفيت خود بخشى از آب باران را پذيرا مى شوند).

اين جمله اشاره به اين نكته است كه در مبداء فيض الهى هيچ گونه بخل و محدوديّت و ممنوعيّت نيست ؛ ابرهاى آسمان بدون قيد و شرط، همه جا باران مى پاشند، ولى قطعه هاى مختلف زمين و درّه ها هر كدام به مقدار وسعت وجود خويش از آن بهره مى گيرند، زمين كوچكتر بهره اش كمتر و زمين وسيع تر سهمش بيشتر است .

مولوى مى گويد:




  • گربريزى بحر را در كوزه اى
    چند گنجد قسمت يك روزه اى (217)



  • چند گنجد قسمت يك روزه اى (217)
    چند گنجد قسمت يك روزه اى (217)



يعنى اگر آب دريا را در كوزه اى سرازير كنى ، كوزه بيش از ظرفيتش نمى تواند در خود آب جاى دهد و اين محدوديّت از ناحيه كوزه است ، نه از آب دريا. بنا بر اين دلهاى آدميان و ارواح آنها در برابر فيض الهى نيز چنين است . امام على عليه السّلام در نهج البلاغه به (كميل نخعى ) مى فرمايد:

(إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اءَوْعِيَةٌ فَخَيْرُها اءَوْعاها ...؛ اين دلها ظرفهايى است (كه حقايق و معارف الهى را در خود نگه مى دارد) و بهترين آنها دلى است كه اسرار و علوم را بهتر در خود نگاه دارد).(218)

2- معناى (زَبَد) و (رابى )

(زَبَد) به معناى كف روى آب و يا هرگونه كف مى باشد و (رابى ) به معناى بلندى و برترى است ، در نتيجه معناى جمله (فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا) اين است كه : (سيلاب ، كفهايى را بر بالاى خود حمل مى كند)، يعنى باطل همواره مستكبر، بالانشين و همچون كف روى آب خود نما و ميان تهى است ، ولى حق هميشه پر محتوا و سنگين وزن است .

بعضى از مفسّران گفته اند: (در آيه بالا در حقيقت سه تشبيه است :

الف (نزول آيات قرآن ) ازآسمان وحى ، تشبيه شده به نزول قطرات حياتبخش باران .

ب (دلهاى انسانها) تشبيه شده به زمين ها و درّه ها كه هر كدام به اندازه وسعت وجوديشان بهره مى گيرند.

ج (وسوسه هاى شيطانى ) به كفهاى آلوده روى آب تشبيه شده است كه اين كفها از آب پيدا نشده ، بلكه از آلودگى محل ريزش آب به وجود مى آيد و به همين

جهت وسوسه هاى نفس و شيطان از تعليمات الهى نيست ، بلكه از آلودگى قلب انسان است و به هر حال سرانجام ، اين وسوسه ها از دل مؤ منان بر طرف مى گردد و آب زلال وحى كه مايه هدايت و حيات انسانهاست باقى مى ماند).(219)

3- كف آب و كف فلزّات

عبارت (وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِى النَّارِ ابْتِغَآءَ حِلْيَةٍ اءَوْ مَتَعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ) اشاره به اين مطلب است كه : پيدايش كفها منحصر به نزول باران و جارى شدن سيلاب نيست ، بلكه در فلزاتى كه به وسيله آتش ذوب مى شوند تا از آن زينت آلات يا وسايل زندگى بسازند، نيز كفهايى همانند كفهاى روى آب وجود دارد.

جمله (وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِى النَّارِ) اشاره به كوره هايى است كه فلزات را در آن ذوب مى كنند كه هم آتش در زير مواد فلزى وجود دارد و هم در روى آن ، به اين معنا كه يك طبقه آتش در زير است و سپس روى آن را سنگهايى كه مواد كافى دارد، مى گذارند و مجدّداًروى آن آتش مى ريزند و اين بهترين نوع كوره است كه از هر طرف ، آتش مواد قابل ذوب را احاطه مى كند.

4- پرتاب شدن باطل به خارج

(جُفاء) به معناى پرتاب شدن و بيرون پريدن است . جمله (فَاءَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَآءً) نكته لطيفى در بر دارد و آن اين كه : باطل به جايى مى رسد كه قدرت نگهدارى خويش را ندارد و در اين لحظه از متن جامعه به خارج پرتاب مى گردد و اين در همان حال است كه حقّ به جوشش مى آيد، هنگامى كه حق به خروش افتاد، باطل همچون كفهاى روى ديگ به هنگام جوشش به بيرون پرتاب مى شود و اين خود دليلى است براين كه حقّ هميشه بايد بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد.(220)

5- بقا به ميزان سود رسانى

عبارت (وَاءَمَّا مَايَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِى الاَْرْضِ) اشاره به اين نكته است كه : (بقاى هر چيزى بسته به ميزان سود رسانى اوست )، نه تنها آب كه مايه حيات است مى ماند و كفها از ميان مى روند، بلكه در فلزّات چه آنها كه براى (حليه ) و زينتند و چه آنها كه براى تهيه (متاع ) و وسايل زندگى ، در آنجا نيز فلز خالص كه مفيد و سودمند يا شفاف و زيباست ، مى ماند و كفها را به دور مى افكنند. به همين ترتيب انسانها، گروه ها، مكتبها و برنامه ها به همان اندازه كه مفيد و سودمندند، حق بقا و حيات دارند و اگر مى بينيم انسان يا مكتب باطلى مدّتى سرپا مى ماند، اين به خاطر آن مقدار از حقّى است كه با آن آميخته شده كه به همان نسبت ، حق حيات پيدا كرده است .(221)

6- زندگى در پرتو تلاش و جهاد

مثال زيباى آيه مورد بحث اين اصل اساسى زندگى انسانها را نيز روشن مى سازد كه حيات بدون جهاد و بقاوسربلندى بدون تلاش ممكن نيست ، چرا كه مى گويد: آنچه را مردم براى تهيه وسايل زندگى (ضروريات زندگى ) و يا زينت (رفاه زندگى ) به درون كوره ها مى فرستند، همواره زَبَد و كفهايى دارد و براى به دست آوردن اين دو (وسايل ضرورى و وسايل رفاهى اِبْتِغاءَ حِلْيَةٍ اءَوْمَتاعٍ) بايد مواد اصلى را كه در طبيعت به صورت خالص يافت نمى شود و همواره آميخته با اشياى ديگر است ، در زير فشار آتش در كوره قرار داد و آنها را تصفيه و پاكسازى كرد، تا فلز خالص و پاك از آن بيرون آيد و اين كار جز در سايه تلاش ‍ و كوشش و مجاهده انجام نمى شود.
اصولاً طبيعت زندگى دنيا اين است كه در كنار گلها، خارها و در كنار نوشها، نيشها و پيروزيها در لابلاى سختيها و مشكلات قرار دارد.

/ 63