نكته ها - چهل مثل از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل مثل از قرآن - نسخه متنی

چهل مثل از قرآن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجه تشبيه

اين آيات و چندين آيه بعد كه مجموعاً 18 آيه مى شود، درباره سرگذشت چند تن از پيامبران پيشين يا (مبلّغان و فرستادگان حضرت عيسى عليه السّلام ) است كه ماءمور هدايت قوم بت پرستى بودند كه قرآن از آنها به عنوان (اءَصحابُ القَرْيَةِ) ياد كرده است . آنها به مخالفت برخاسته و ماءموران الهى و مبلّغان دينى را تكذيب و تهديد كردند و تعدادى از پيروان و ايمان آورندگان را كه نوشته اند حدود چهل نفر بودند، به سخت ترين وضع شهيد نمودند كه از جمله آنان حبيب نجّار، (مؤ من آل ياسين ) بود و سرانجام دچار عذاب الهى شدند و صاعقه اى آمد و همه آن مردم سركش را يك جا نابود كرد.




  • جملگى مردند در يك لحظه چون
    همچو آتش كه بميرد در سبيل
    اى تاءسف بر عبادى كاين چنين
    هم رسولى نامد ايشان را جز آن
    هيچ آيا ننگرند از پيش چون
    ما تبه كرديم بسيار از قرون (349)



  • صيحه آمد فَاِذا هُمْ خامِدُونَ
    جمله مردند از خروش جبرئيل
    عمرشان شد صرف كفر و فسق و كين
    كه بر اوشان بود استهزاء عيان
    ما تبه كرديم بسيار از قرون (349)
    ما تبه كرديم بسيار از قرون (349)



خداوند به پيامبر اسلام مى فرمايد: اين سرگذشت را به عنوان (ضرب المثل ) و نمونه لجاجت و سركشى ، براى مردم مكّه بازگو كن تا هم هشدارى باشد براى مشركان مكّه و هم مايه تسلّى و دلدارى براى پيامبر و مؤ منان اندك آن روز، به هر حال تكيه بر اين سرگذشت در قلب (سوره ياسين ) كه خود قلب قرآن است ، به خاطر شباهت تامّى است كه با موقعيّت مسلمانان آن روز دارد.

(قريه ) در لغت عرب و در قرآن مجيد، هم به روستا گفته مى شود و هم به شهر. در آيات مورد بحث مراد از (اصحاب قريه ) طبق گفته مفسّران ، مردم شهر (انطاكيه ) است كه از شهرهاى بسيار قديم شامات بوده و هم اكنون از نظر جغرافيايى جزء قلمرو كشور (تركيه ) است .

نكته ها

1- فال بد و نحوست حربه ضدّ ديانت

(تَطَيُّر) از ماده (طير) به معناى پرنده است ، و چون عرب جاهلى گاهى (بانگ كلاغ ) را شوم مى دانست ، و پريدن پرنده را از دست چپ ، نشانه تيره بختى مى پنداشت ؛ اين كلمه به معناى فال بد زدن آمده است . در قرآن كرارا به اين مطلب اشاره شده است . از جمله در آيات مورد بحث از قول بت پرستان شهر (انطاكيه ) نقل مى كند كه آنها به پيامبران الهى (و يامبلّغان و فرستادگان حضرت مسيح ) گفتند:

(إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ)؛

(ما شما را به فال بد گرفته ايم (و وجود شما شوم ، و مايه بدبختى شهر و ديار ماست ) ).

بعضى از مفسّران گفته اند: مقارن آمدن آن ماءمور الهى و مبلّغان دينى ، مدّتى نزول باران قطع شده بود و مشكلاتى بر اثرخشكسالى در زندگى مردم آن ديار ايجاد شده بود.

ولى چنان كه از دنباله سخن آنان استفاده مى شود، اين يك بهانه و سوژه اى بيش ‍ نبود و عامل اصلى خوفى بود كه آنها از ايمان آوردن بعضى از مردم ، خصوصاً، نسل جوان در خود احساس كرده بودند، زيرا در ادامه گفتند: (لَبِن لَّمْ تَنتَهُواْ لَنَرْجُمَنَّكُمْ)؛ (اگر (از تبليغات خود) دست بر نداريد، شما را سنگسار مى كنيم ). معلوم مى شود از تبليغات مبلغان و بيدار شدن مردم به ويژه جوانان وحشت داشتند.

اصولاً، فال بد زدن و نحس شمردن ، حربه اى است كه دشمنان خط پيامبران در طول تاريخ ، بدان متوسّل شده اند و با اين حربه مردم ساده انديش را نسبت به پيغمبران الهى و مبلّغان و مروّجان دينى ، دلسرد و بدبين مى كنند.

چنانكه اشاره شد، قرآن مجيد در موارد متعدّد اين مطلب را بازگو فرموده است . از جمله در مورد قوم حضرت صالح عليه السّلام كه گويا دچار خشكسالى و كمبود مواد غذايى شده بودند، چنين نقل مى نمايد: (قَالُواْ اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ ...)؛(350) (آنها گفتند ما تو را و كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفته ايم )، يعنى اين گرفتاريها و كمبودها و مثلاً: گرانيها، همه از قدم ناميمون تو و ياران توست ، شما مردم شومى هستيد براى جامعه ما بدبختى به ارمغان آورده ايد. در سوره (اعراف ) مى فرمايد: (... وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَى وَمَن مَّعَهُ ...)؛(351) (و هنگامى كه بدى (و بلا) به آنها مى رسيد، مى گفتند: از شومى موسى و كسان اوست ).

در صدر اسلام نيز هرگاه مسلمانان دچار مشكل و كمبودى مى شدند، منافقان آن را به دين و سوء مديريت دينى نسبت داده و با كمال گستاخى مى گفتند اين نارسايى ها همه از ناحيه خود پيغمبر است ، چنانكه قرآن مى فرمايد:

(... وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِى مِنْ عِندِكَ ...)؛(352)

(و اگر مشكلى دامنگير آنها شود، مى گويند: اين از ناحيه توست ).

آرى ، اتّهام (نحوست ) از حربه هاى ديرينه اى است كه دشمنان در طول تاريخ ، در برابر پيامبران و پيروانشان بدان متوسّل شده و مردم ساده لوح و سطحى نگر را نسبت به رهبران الهى و مبلّغان و مروّجان دينى ، دلسرد و بدبين مى كنند؛ رژيم منحوس پهلوى نيز، براى مقابله با روحانيّت از همين حربه استفاده مى كرد و تا اندازه اى اين سوژه براى پيشبرد اهداف شومشان مؤ ثر واقع شده بود، چنانكه امام خمينى قدّس سرّه در كتاب (كشف الاسرار) كه در زمان طاغوت آن را نوشته اند، در اين باره مى فرمايد:

/ 63