خطر دشمنان چرب زبان
حضرت على عليه السّلام حدود چهل صفت براى منافقان بر شمرده ، از جمله در باره چرب زبانى و تلوّن سخنان آنها مى فرمايد:(... وَقَوْلُهُمْ شِفاءٌ وَفِعْلُهُمُ الدّاءُ الْعَياءُ حَسَدَةُ الرَّخاءِ وَمُؤَكِّدُوا الْبَلاءِ وَمُقْنِطُوا الْرَّجاءِ لَهُمْ بِكُلِّ طَريقٍ صَريعٌ وَإ لى كُلِّ قَلْبٍ شَفيعٌ وَلِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ ...؛(441) گفتارشان به ظاهر شفا بخش ، امّا كردارشان دردى است درمان ناپذير، به رفاه و خوشى مردم حسد مى ورزند و بر بلا وگرفتار شدن (آنها) تاءكيد و پافشارى دارند و اميدواران را ماءيوس مى كنند، در هر راهى كشته اى دارند و در هر دلى راهى و در هر مصيبتى اشكى ...).(شجو): يعنى مصيبت و غم اندوه .(دُمُوع ): يعنى اشكها، جمع دمع .معناى (لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ) اين است كه آنها همواره در پى سوژه اى هستند و براى هر حادثه اشك ساختگى مى ريزند، و با (نچ ، نچ ) و (آخ و آخ )و گريه دروغين ، مردم ساده لوح و سطحى نگر را بر ضدّ رهبران راستين دين و پيروانشان تحريك مى كنند: چنانكه (معاويه ) كه خود قاتل واقعى (عثمان ) بود مدّتها پيراهن خون آلود عثمان را در مسجد شام آويزان كرده بود و گاه و بيگاه در انظار عموم در پاى آن اشك مى ريخت و در سوگ خليفه پيامبر بر سر و سينه مى زد! و بدين وسيله مردم ساده لوح را فريب مى داد و آنان براى خدا و به خاطر خدا تحريك مى شده و در راه خدا خون مى دادند و كشته مى شدند.اين است كه قرآن منافقان را دشمن اصلى مى شمارد و مسلمانان را از خطر هولناك آنان بر حذر مى دارد.آرى ، خطر دشمن دوست نما، به مراتب از خطر دشمن صريح بيشتر است ، زيرا مسلمان در برابر دشمن آشكار آمادگى دارد، ولى در برابر دشمنى كه در ظاهر اظهاردوستى و دلسوزى نموده و اشك تمساح مى ريزد، نه تنها آمادگى ندارد، بلكه انبوهى از افراد سطحى نگر به نفع او تحريك شده و توانشان را در جهت تقويت او به كار مى برند! چنانكه سعدى مى گويد:
هرگز ايمن ز مار ننشستم
زخم دندان دشمنى بتر است
كه نمايد به چشم مردم دوست (442)
تا بدانستم آنچه خصلت او است
كه نمايد به چشم مردم دوست (442)
كه نمايد به چشم مردم دوست (442)
39- مَثَل زنان بد و شوهران خوب
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ امْرَاءَتَ نُوحٍ وَامْرَاءَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَلِحَيْنِ فَخَانَتَا هُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيًْا وَقِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّا خِلِينَ ).(445)(خداوند براى كسانى كه كافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده كه آنها تحت سر پرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط آنان با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى ) نداشت ، و به آنها گفته شد: وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى شوند!).
حق تعالى خود مثالى را بيان
بود زوجه نوح و لوط اين دو هله
اين دو زن بودند هر دو باليقين
س خيانت هر دو كردند آن دو زن
آن دو پيغمبر ز دو زن هيچ دفع
زوجه نوح او به طوفان گشت غرق
وقت مردن گفته شد با داخلين
اين مثل شك نيست در نزد عقول
حاصل اين كه نيست اين وصلت سبب
ايمنى را از عذاب و قهر ربّ(447)
كرده در معنى زبهر كافران
نام آن يك واعله (446) وين واهله
تحت عبدين از عباد صالحين پ
با دو عبد سر فراز ممتحن
مى نكردند از عذاب حقّ به نفع
سنگ ، زوجه لوط باريدش به فرق
اندر آئيد اندر آتش اين چنين
هست بر تحذير زنهاى رسول
ايمنى را از عذاب و قهر ربّ(447)
ايمنى را از عذاب و قهر ربّ(447)
(به آن دو (زن ) گفته شد با ساير دوزخيان وارد جهنّم شويد)، يعنى ميان شما و كافران كه به خدا و رسول خيانت كردند، از اين نظر هيچ فرق و امتيازى نيست !البته خيانت اين دو (زن ) اين بود كه با دشمنان آن دو پيامبر همكارى مى كردند و اسرار خانه آن دو بزرگوار را به دشمنان مى سپردند، نه خيانت انحراف از جادّه عفّت ، زيرا هرگز همسر هيچ پيامبرى آلوده به بى عفّتى نشده است ، چنانكه در حديثى از پيامبرصلى اللّه عليه و آله و سلّم صريحاً آمده است : (ما بغَت امْراءَةُ نبي قَطُّ؛(448) همسر هيچ پيامبرى هرگز آلوده عمل منافى عفّت نشد).(449)زمخشرى مى گويد:(... وفى طىّ هذين التمثيلين تعريض باُمّى المؤ منين المذكورتين فى اوّل السورة و مافرط منهما من التظاهر على رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم بما كرهه و تحذير لهما على اءغلظ وجه و اءشده ، لما فى التمثيل من ذكر الكفر).(450)(اين آيه به دو همسر پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم (عايشه ) و (حفصه ) كه در ماجراى (451) افشاى اسرار آن حضرت دخالت داشتند، تعريضى دارد و به آن دو به شدّت هشدار مى دهد كه گمان نكنند همسرى پيامبرصلى اللّه عليه و آله و سلّم به تنهايى مى تواند مانع كيفر آنها باشد، همان گونه كه رابطه همسران نوح و لوط، به خاطر خيانت ، از خاندان نبوّت و وحى قطع شد، و گرفتار عذاب الهى شدند).