در اينجا سؤ الى مطرح مى شود و آن اين كه آيا مخترعان و مكتشفانى همچون (اديسون ) كه در اختراع برق زحمات جانكاهى متحمّل شد و شايد جان خود را در اين راه نيز از دست داد، امّا دنيايى را روشن ساخت و يا مانند (پاستور) كه با كشف ميكروب ميليونها انسان را از خطر مرگ رهايى بخشيد و دهها مانند اينها، در برابر عمل خود نزد خداوند پاداشى خواهند داشت ، يا نه ؟ و اصولاًوضعيت اينها چگونه خواهد بود؟پاسخ اين سؤ ال به طور خلاصه اين است كه از نظر اسلام هر عملى با توجه به (نيّت ) و انگيزه آن ارزيابى مى شود، نيّت به منزله روح و جان عمل است كه گفته اند: (إِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنِّيّاتِ) بنا بر اين بايد ديد، نيّت و قصد مخترعان و مكتشفان در اختراع و اكتشافشان چه بوده و چيست ؟ مسلماً نيّت و قصد از سه صورت خارج نيست :1 گاهى هدف اصلى از اختراع صرفاً يك عمل تخريبى است ، (همانند كشف انرژى اتمى كه نخستين بار به منظور ساختن بمبهاى اتمى صورت گرفت ) سپس در كنار آن منافعى براى نوع انسان نيز به وجود آمده كه هدف واقعى مخترع يا مكتشف نبوده و يا در درجه دوّم قرار داشته است . تكليف اين دسته از مخترعان كاملاً روشن است ، كه نه تنها پاداشى ندارند، بلكه در برابر (نيّت ) و عمل تخريبى خود مجازات نيز خواهند شد.2 گاهى مخترع يا مكتشف ، هدفش بهره گيرى مادى و يا اسم و آوازه و شهرت است و در حقيقت ، حكم تاجرى را دارد كه براى در آمد بيشتر، تاءسيسات عام المنفعه اى به وجود مى آورد و براى گروهى ايجاد كار و براى مملكتى محصولاتى به ارمغان مى آورد، بى آنكه هيچ هدفى جز تحصيل درآمد داشته باشد و اگر كار ديگرى در آمد بيشترى داشت ، به سراغ آن مى رفت . البتّه چنين تجارت يا توليدى اگر طبق موازين مشروع انجام گيرد، كار خلاف و حرامى نيست ، ولى عمل فوق العاده مقدسى هم محسوب نمى شود. از اين گونه مخترعان و مكتشفان در طول تاريخ كم نبودند. نشانه اين طرز تفكّر همان است كه اگر ببينند، آن درآمد يا بيشتر از آن از طرقى كه مضرّبه حال جامعه است ، تاءمين مى شود مثلاً: در صنعت داروسازى بيست درصد سود مى برند و در هروئين سازى 50 درصد اين دسته خاص ، دومى را ترجيح مى دهند (يعنى به فكر درآمد زياد هستند، هرچند مضرّ به حال جامعه باشد).تكليف اين گروه نيز روشن است ؛ اينها هيچ گونه طلبى نه از خدا دارند و نه از همنوعان خويش و پاداش اينان همان سود و شهرتى است كه مى خواسته اند و به آن رسيده اند.3 گروه سوّمى هستند كه مسلماً انگيزه هاى انسانى دارند و گاهى ساليان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهايت فلاكت و محروميت به سر مى برند به اميد اينكه خدمتى به همنوع خود كنند و ارمغانى به جهان انسانيّت تقديم دارند. بدون شك اين گونه افراد پاداش مناسبى از خداوند دريافت خواهند داشت اين پاداش ممكن است در دنيا باشد، و ممكن است در جهان ديگر باشد، مسلّماً خداوند عالم و عادل آنها را محروم نمى كند، اما چگونه و چطور؟ جزئياتش بر ما روشن نيست ، همين اندازه مى توان گفت : (خداوند اجر چنين نيكوكارانى را ضايع نمى كند). البته اگر آنها در نپذيرفتن ايمان (جاهل قاصر) باشند، نه (جاهل مقصّر). مساءله بسيار روشن تر است .(230)بنا بر اين پاداش هر عملى بستگى به (نيّت آن ) دارد و از اين جهت ارزيابى مى شود كه اگر نيّت خير و نيك باشد، پاداش نيك خواهد داشت . هر چند آنچه را كه فرد خيّر نيّت و قصد كرده واقع نشود و يا خلاف آن واقع شود. چنانكه گفته اند:شخصى در مسير مسافرت ، بر سر چاهى رسيد، ميخى از چوب درست كرد و بر زمين كوبيد و افسار اسب خود را به آن بست و پس از صرف غذا و استراحت ، از آنجا حركت كرد و آن ميخ را همانجا باقى گذاشت به اين نيّت كه مسافران مركب خود را به آن ببندند و استراحت كنند و خداوند در برابر اين كار خير، به او پاداش عطا كند. از قضا پس از چندى شخصى پياده از كنار آن چاه مى گذشت ، ناگاه پايش بدان ميخ برخورد و بر زمين افتاد و بلافاصله برخاست آن ميخ را از جاى بركند تا ديگران همانند او از آن آسيب نبينند.گفته اند: اين دو هرچند عملشان ضد يكديگر بود، ولى چون هر دو نيّتشان خير بود، در اجر و پاداش الهى يكسان هستند؛ زيرا اوّلى نيّتش خير رساندن به مسافران و دوّمى نيّتش دفع ضرر از آنان بوده است .در پايان ، اين سؤ ال نيز پيش مى آيد كه هم از بعضى آيات و هم از بسيارى از روايات ، چنين استفاده مى شود كه (ايمان ) و يا حتى (ولايت ) شرط قبولى اعمال و يا ورود در بهشت است ، بنا بر اين اگر بهترين اعمال هم از افراد بى ايمان سربزند، مقبول درگاه خدا نخواهد بود.به سؤ ال فوق چنين مى توان پاسخ گفت كه : مساءله (قبولى اعمال ) مطلبى است و (پاداش مناسب ) داشتن مطلب ديگر. قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است . اگر خدمات انسانى و مردمى با ايمان همراه باشد، عالى ترين محتوا را خواهد داشت ، ولى در غير اين صورت به كلّى بى محتوا و بى پاداش نخواهد بود.در زمينه ورود به بهشت نيز همين پاسخ را مى توان گفت كه : پاداش عمل لازم نيست منحصرا (ورود) در جنّت باشد.(231)