22- مَثَل درخت پاكيزه و درخت ناپاك
( اءَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثلا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اءَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّمَاَّءِ تُؤْتِىَّ اءُكُلَهَا(232) كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ(233) مِن فَوْقِ الاَْرْضِ مَالَهَا مِن قَرَارٍ يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِى الْحَيَوا ةِ الدُّنْيَا وَفِى الاَْخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّلِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَايَشَاَّءُ ).(234)(آيا نديدى چگونه خداوند كلمه طيّبه (و گفتار پاكيزه ) را به درخت پاكيزه اى تشبيه كرده كه ريشه آن (در زمين ) ثابت و شاخه آن در آسمان است ؟! (اين درخت ) ميوه هاى خود را هر زمان به اذن پروردگارش مى دهد و خداوند براى مردم مَثَلها مى زند، شايد متذكر شوند (و پند گيرند و همچنين ) كلمه خبيثه (و سخن آلوده ) را به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از روى زمين بركنده شده و قرار و ثباتى ندارد خداوند كسانى را كه ايمان آوردند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان ، استوار مى دارد؛ هم در اين جهان و هم در سراى ديگر! و ستمگران را گمراه مى سازد (و لطف خود را از آنها مى گيرد) خداوند هر كار را (بخواهد و مصلحت بداند) انجام مى دهد).
هيچ آيا ننگرى اى ديده ور
مر كلام پاك گفت اندر سرشت
آن سخن ، تحليل و توحيد خداست
چو شجر كه اصل آن باشد به خاك
هر زمان از رخصت پروردگار
مى زند حق اين مثلها زاختصاص
يا كه باشد حب ايمان آن درخت
شاخها باشد عملهاى نكو
هر زمان از مشيّت حقّ بارور
وان كلام كفر باشد در مثل
همچو حنظل تلخ و ناخوش بوى بد
نيست او را هيچ پايان و قرار
مى كند بر مؤ منان ، ثابت خداى
در حيات دنيوى بى معذرت
يا به دنيا بدهد ايشان را ثبات
هم كند ثابت به مؤ من در جزا
ظالمان را هم نمايد گمره او
واگذارد يعنى اندر گمرهى
مى كند آن را كه مى خواهد خداى
مصلحت را بر عباد از اقتضاى (236)
حق مثلها چون زند در خير و شرّ
چون درخت پاك باشد در بهشت
اصل ثابت ، فرع آن اندر سماست
شاخ ايمان رفته از وى بر سِماك (235)
ميوه شيرين و خوش آرد به بار
تا كه در يابند آن را عام و خاصّ
اصل اندر دل به توحيد است سخت
كز زمين بر چرخ هفتم رفته او
اهل دانش مى خورند از وى ثمر
چون درختى كان خبيث است از ازل
رسته از روى زمين بى بيخ و حدّ
هم نه اندر اصل و فرعش اعتبار
مر به قولى ثابت اندر عقل و راى
همچنين اندر سراى آخرت
تا به آخر در كلامى بر نجات
وعده خود را در اكرام و عطا
تا نيابد ره به توحيدش عدو
تا نگويند آن كلام از آگهى
مصلحت را بر عباد از اقتضاى (236)
مصلحت را بر عباد از اقتضاى (236)
وجه تشبيه
خداوند متعال در آيات بالا، كلمه توحيد (يعنى اعتقاد راسخ و ايمان راستين به يگانگى اش ) را به درختى تشبيه كرده كه ريشه آن ثابت و مستحكم و شاخه هاى آن سر به آسمان كشيده و داراى ميوه هميشگى است . همچنين كلمه كفر (يعنى عقيده سست و باطل ) را به درخت بى ريشه و بى پايه اى تشبيه نموده است كه از روى زمين كنده شده و در برابر طوفانها، هر روز و هر لحظه به گوشه اى پرتاب مى شود و هيچ گونه قرار و ثباتى از خود ندارد.بعضى از اهل تحقيق در وجه تشبيه ايمان به درخت گفته اند:چون درخت بر سه چيز پابرجاست :1 ريشه ثابت و فرورفته در زمين ؛2 تنه محكم و استوار؛3 شاخه هاى سر به هوا كشيده .درخت ايمان نيز بر سه چيز ثابت و پا بر جاست :1 تصديق به قلب ؛2 اقرار به زبان ؛3 عمل به اركان . چنانكه امام على عليه السّلام مى فرمايد:(اَلاْ يمانُ مَعرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَإِقْرارٌ بِاللِّسانِ و عَمَلٌ بِالاَْرْكانِ(237)؛ ايمان معرفت و شناخت قلبى و اقرار به زبان ، و عمل به اعضا و جوارح است ).بعضى ديگر در وجه اين تشبيه گفته اند:همانگونه كه درخت در زمين ثابت و راسخ گشته و ريشه هايش را در اعماق زمين رسانيده و آب از آن مى خورد و شاخه هاى آن برافراشته و سر به فلك كشيده است ، همچنين معناى كلمه شهادت در دل مؤ من ثابت و راسخ شده و از سرچشمه تصديق آب مى آشامد، و شاخه آن كه عبارت از گفتار به زبان است ، چون از زبان بر آيد بدون هيچمانعى به آسمان رسد چنانكه خداوند مى فرمايد:( ... إِلَيْهِ يَصْعَدُ ا لْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَا لْعَمَلُ الصَّلِحُ يَرْفَعُهُ ... )(238)؛
(سخنان پاكيزه به سوى او صعود مى كند، و عمل صالح را بالا مى برد).در تفسير (كاشفى ) آمده است كه :خداوند متعال درخت ايمان را كه اصل و ريشه آن در دل مؤ من ثابت است و اعمال او به جانب اعلى علّيّين بلند است و در هر زمان ثواب و پاداش به او مى رسد، به درخت خرما تشبيه كرده است كه ريشه آن در زمين مستقرّ و شاخه آن به طرف آسمان برافراشته ، و هميشه مردم از آن بهره برند.(239)