وجه تشبيه
خداوند متعال در اينجا (مشركان ) را به برده مملوكى كه توانايى هيچ چيز را ندارد و (مؤ منان ) را به انسان آزاد و توانگرى كه از امكانات خدا دادى همگان را بهره مند مى سازد، تشبيه كرده است . آنگاه اين دو را با هم مقايسه نموده ، مى گويد: (هَلْ يَسْتَوُونَ)؛ (آيا اين دو مساوى و برابرند؟!).پر واضح است كه هرگز اين دو يكسان نخواهند بود؛ يعنى همانگونه كه برده زر خريدى كه هيچ گونه اختيارى از خود ندارد، با انسان آزاده توانمندى كه در بذل و بخشش امكانات خود، آزادى كامل دارد، مساوى نيستند، آدم مشرك و بت پرستى كه اسير بتهاى سنگى و چوبى و بشرهاى ضعيف بت گونه است و در چنگال خرافات و موهومات گرفتار مى باشد، با انسان مؤ من و موحّدى كه از همه تعلّقات و دلبستگى ها و وابستگيهاى غير الهى رسته و فقط اتّكال و اعتمادش بر قدرت لايزال الهى است ، هرگز يكسان نيستند.24- مَثَل گنگ مادر زاد و انسان سالم
( وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَيْنِ اءَحَدُهُمَاَّ اءَبْكَمُ(250) لاَيَقْدِرُ عَلَى شَىْءٍ وَهُوَ كَلُّ(251) عَلَى مَوْلَلهُ اءَيْنَمَا يُوَجِّههُ لاَيَاءْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِى هُوَ وَمَن يَاءْمُرُبِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَا طٍ مُّسْتَقِيمٍ).(252)(و خداوند (براى مشرك و مؤ من ) مثال (ديگرى ) زده است : دو نفر را، كه يكى از آن دو، گنگ مادر زاد است و قادر بر هيچ كارى نيست و سربار صاحبش مى باشد؛ او را در پى هر كارى بفرستد، خوب انجام نمى دهد، آيا چنين انسانى با كسى كه امر به عدل و داد مى كند و بر راهى راست قرار دارد، مساوى است ؟).
حقّ مثل زد بر دو مردى كابكم است
هست از فهم سخنها بى تميز
هست بر مولاى خود ثقل و وبال
هر كجا او را فرستد بهر كار
زانكه عاجز باشد از گفت و شنود
او بود آيا مساوى با كسى
يعنى اوباشد سخنگو در مقام
وصف او بر عدل زآن كرد از كمال
باشد او در نفس خود بر راه راست
قصدش از هر كار حاصل بى خطاست (253)
زان دو يك قادر نه بر شى ء هست
وز صنايع مى نداند هيچ چيز
جملگى درمانده مولايش به حال
باز نايد بر نكوئى سوى يار
نه بفهمد نه بفهماند به زود
كوست مَنْ ياءْمُر به عدل اى دون بسى
با كفايت باز و با رشدى تمام
زآنكه باشد عدل جامع در خصال
قصدش از هر كار حاصل بى خطاست (253)
قصدش از هر كار حاصل بى خطاست (253)