چهل مثل از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل مثل از قرآن - نسخه متنی

چهل مثل از قرآن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5- موارد استثنا در غيبت

(آخرين سخن در باره غيبت اينكه قانون غيبت ، مانند هر قانون ديگر استثناهايى دارد، از جمله اينكه گاه در مقام (مشورت ) مثلاً براى انتخاب همسر، يا شريك در كسب و كار و مانند آن كسى سؤ الى از انسان مى كند، امانت در مشورت كه يك قانون مسلّم اسلامى است ، ايجاب مى كند اگر عيوبى از طرف سراغ دارد بگويد، مبادا مسلمانى در دام بيفتد و چنين غيبتى كه با چنين نيّت انجام مى گيرد، حرام نيست . همچنين در موارد ديگرى كه اهداف مهمّى مانند هدف مشورت در كار باشد، يا براى احقاق حقّ و تظلّم صورت گيرد. البتّه كسى كه آشكارا گناه مى كند و به اصطلاح (متجاهر به فسق )است از موضوع غيبت خارج است و اگر گناه او را پشت سر او بازگو كنند ايرادى ندارد، ولى بايد توجه داشت اين حكم مخصوص گناهى است كه نسبت به آن متجاهر است ).(395) و علنى آن را انجام مى دهد نه گناهانى كه به طور غير علنى و در خفا از او سر مى زند.

35- مَثَل زندگى دنيا و آب باران

( اعْلَمُوَّاْ اءَ نَّمَا ا لْحَيَوا ةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِى ا لاَْمْوَا لِ وَا لاَْوْلَدِ كَمَثَلِ غَيْثٍ اءَعْجَبَ ا لْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَلهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَمًا وَفِى ا لاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَا نٌ وَمَا ا لْحَيَوا ةُ الدُّنْيَآ إِلا مَتَعُ ا لْغُرُورِ ).(396)

(بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخر فروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است ، همانند بارانى كه محصولش ‍ كشاورزان را در شگفتى فرو مى برد، سپس خشك مى شود به گونه اى كه آن را زرد رنگ مى بينى ؛ سپس تبديل به كاه مى شود! و در آخرت ، عذاب شديد است ، يا مغفرت و رضاى الهى ؛ (به هر حال ) زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست ).




  • مى بدانيد اينكه نبود بى ز سهو
    بازى اطفال و مشغولىّ بد
    جز تفاخر جز تكاثر زينتش
    نيست جز آرايشى يعنى كه آن
    در فزونى مال اولاد و عدد
    زود اين بازيچه گرددبر طرف
    شاديش گردد به دل بر غم همه
    آنهمه فخر و مباهاتى كه بود
    مرتضى گفت اولش دنيا بكاست
    حقّ به دنيا مى زند اين سان مَثَل
    بر زمين آيد برويد زان گياه
    مؤ من اعجابش ز دنيا عبرتست
    مؤ من و كافر ز اشياى عجيب
    آن شود بر قدرت حق منتقل
    آن شود ادراك معقولش فزون
    از سياحت كم خرد در شهرها
    يا كه اسباب و عمارات رفيع
    عارف از يك پرّ كاهى در نمود(398)
    احمق ار بيند زمين و آسمان
    از طبيعى دانشان بينى دو تن
    آن يكى ننهاده بيرون پا ز لَوْن (399)
    اين زبرگ رَز(402) ببيند كَيْفِ مَىْ(403)
    برگ گردد روز ديگر خشك و زرد
    گفت زان ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ
    بعد زردى خشك وا شكسته شود
    ناورد بر وى خردمند التفات
    در جهان باشد زوال آن پديد
    چونكه برگردد از اين صورت ورق
    زندگى اين جهان پر شرور
    مى نباشد جز متاعى از غرور(404)



  • اين حيات دنيوى جز لعب و لهو
    بازتان دارد ز خيرات ابد
    نيست در مال و ولد يا نعمتش
    هم مباهات و تفاخر بينتان
    تا چه بخشد حاصل اين مال و ولد
    ماند از وى بر تو اندوه و اسَف
    زينتش ريزد فرو از هم همه
    چون شراره آتش افتد از نمود
    اوسطش باشد عنا و آخر فناست (397)
    كان بود مانند باران در محل
    كافران را در شگفت آرد بگاه
    كافران را هم شگفت از زينت است
    مر تعجّب هر دو را باشد نصيب
    و ين شود بر صورت آن مشتغل
    و ين ز محسوسات پا ننهد برون
    ننگرد جز باغها و نهرها
    يا كه صنعتها و اشياى بديع
    پى برد بر اصل و عنوان وجود
    ننگرد جز خاك از اين ، جز دود از آن
    هر دو را اندر كمال آن علم و فن
    و ين دگر بيند مُكوِّن (400) را ز كَوْن (401)
    وان ببيند سبزى و تركيب وى
    مى فزايد بر شكوه و زور مرد
    زرد و خشك از بعد سبزى آن گياه
    همچنين مال جهان فانى بُوَد
    زانكه او را نيست جز روزى ثبات
    ليك اندر آخرت رنجش شديد
    هست خوشنودى و آمرزش ز حق
    مى نباشد جز متاعى از غرور(404)
    مى نباشد جز متاعى از غرور(404)



/ 63