1 ـ قبر منسوب به بلال حبشى - اماکن سیاحتی و زیارتی دمشق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اماکن سیاحتی و زیارتی دمشق - نسخه متنی

اصغر قائدان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ج ـ مقابر صحابه رسول خدا(ص) در باب الصغير

1 ـ قبر منسوب به بلال حبشى

«بلال بن رباح» از صحابه رسول خدا(ص) و مؤذن آن حضرت، از بردگان سياه پوستِ خريدارى شده از حبشه بود كه به خدمت امية بن خلف در آمد و سالها زير ستم وى به زندگى خويش ادامه داد تا اينكه پيامبر(ص) به رسالت مبعوث شدند. چون اسلام در محيط پر از ظلم و ستم شبه جزيره ظهور يافته و شعار برابرى و مساوات مى داد، بسيارى از بندگان و بردگان، از دين جديد استقبال كردند. يكى از اين بردگان سياه، بلال حبشى بود. او به رغم شكنجه هاى طاقت فرسايى كه از مشركان و بويژه ارباب خويش مى ديد باز از اسلام و آئين خود دست نكشيد.

بلال پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدينه مهاجرت كرد و آن حضرت او را مؤذن خويش گردانيد. هنگامى كه رسول خدا(ص) وفات يافت، ابوبكر ازبلال خواست تا همچنان اذان بگويد ولى او نپذيرفت و گفت سوگند خورده ام كه پس از رسول خدا(ص) بر هيچ كس اذان نگويم. گويند او حتى با خليفه نيز بيعت نكرد. عمر بن خطاب به او گفت آيا اين جزاى كسى است كه تو را آزاد ساخت؟ بلال گفت اگر ابوبكر من را براى خدا آزاد كرده است، پس براى خدا من را آزاد بگذارد واگر از براى غير خدا آزاد كرده است اينك من به همان خدمت ايستاده ام(159).

بنظر مى رسد پس از اين سخنان دستگاه خلافت ازاو خواسته باشد تا در مدينه نماند. لذا وى وقتى لشكر اسلام براى فتح شام در مدينه آماده عزيمت شد به گفته ابن اعثم نزد خليفه آمد و گفت تو مرا آزاد كردى تا كنار تو باقى بمانم و در مسجد رسول خدا(ص) اذان بگويم چنين كردم، ماندم و براى او اذان گفتم، اكنون رسول خدا(ص) از دنيا رفته است و من دوست ندارم پس از او براى كسى اذان بگويم، از تو مى خواهم كه اجازه دهى همراه اين لشكر به جهاد در راه خدا بروم كه آن را از ماندن بهتر دوست دارم. ابوبكر گفت: هر آنچه خواهى بكن ولى دوست داشتم نزد من در مدينه مى ماندى و اذان مى گفتى، بلال نپذيرفت و همراه سعيد بن عامر وارد لشكر شد(160).

/ 188