اراده حكيمانه - درآمدی بر شکل گیری شخصیت جوان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر شکل گیری شخصیت جوان - نسخه متنی

سید ضیاء مرتضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اراده حكيمانه

اشاره كرديم كه در شكل گيرى شخصيت جوان، نقش اول را خود، ايفا مى كند. در شكل دهى و بروز آن، حرف اول و آخر را شناخت، اراده و خواست خود او است كه مى زند. پرواضح است اين به معناى ناديده گرفتن عوامل ديگر در شكل گيرى شخصيت انسانى نيست. عوامل و زمينه هاى بسيارى وجود دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد. افراد و بخشهاى گوناگونى مى باشند كه سهمى از اين مسؤوليت را بر دوش دارند اما اينها همه مشروط به خواست و اراده جوان است، و اراده او نيز بر اساس شناخت و نوع دريافتها و آگاهيهايى است كه به دست مى آورد. شناخت ارزشها و گزينش ملاكهاى ارزش دهى، و به عبارت ديگر، ديدگاهى كه او نسبت به «خود»، «جهان» و «زندگى» پيدا مى كند و باورهايى كه در خود جاى مى دهد، زمينه تصميمات و حركات ارادى او را فراهم مى نمايد. نقطه عطف در بررسى و ارزيابى عوامل تكوين ساختار شخصيت و ارزش وجودى هر انسان را بايد در همين مرحله دانست. پندارها و باورهاى انسانى زمينه ساز عزم و اراده او است. «انگيزه» كه اصل و جهت رفتارهاى آدمى را تحقق مى بخشد ريشه در باورهايى دارد كه به آن دست يافته است. رفتار آدمى حاكى از نوع شخصيت او است؛ چنان كه شكل دهنده شخصيت او نيز مى باشد. رفتاروعملكرد و آنچه كه از وجود انسان به عنوان «فعل ارادى» وى سرمى زند ريشه در نيت و عزم، انگيزه و اراده او دارد، و اينها همه، جايگاهشان قلب و جان آدمى است كه در بخشى ديگر از آن نيز سخن خواهيم گفت.

در شكل گيرى شخصيت انسان، و در بحث ما، شخصيت جوان، به عوامل بسيارى بستگى دارد كه برخى از آنها چون عامل وراثت يا محيط، در نگاه نخست از عهده و گزينش خود او بيرون است اما شناخت و اراده و انگيزه او است كه نقش اصلى را ايفا مى كند و مسؤوليت پذيرى و مسؤول بودن او، درست از همين نقطه است. چون مى تواند تصميم بگيرد و چون مى تواند ميان «اين» و «آن» يكى را گزينش كند، مسؤوليت مى پذيرد و بايد پاسخگو باشد.

قرآن كريم از برخى چنين ياد مى كند:

«وقتى رفتار زشتى را انجام مى دهند مى گويند اين سنت پدران ما بوده است و ما آنها را بدين روش يافته ايم وخداوند به ما چنين دستورى داده است. به آنان بگو خداوند هيچ گاه دستوربه عمل ناپسند نمى دهد.»(1)

اگر پذيرفتيم كه انسان قدرت گزينش دارد، او است كه تصميم مى گيرد و او است كه براساس اراده اش و به دنبال انگيزه هايش «عمل» مى كند، ديگر سلب مسؤوليت، امرى منطقى نخواهد بود. همواره بين رفتار آدمى و انگيزه ها و اوصاف و ويژگيهاى نفسانى او رابطه تأثيرگذارى متقابل وجوددارد.

/ 32