هفتم: تلقينهاى منفى - درآمدی بر شکل گیری شخصیت جوان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر شکل گیری شخصیت جوان - نسخه متنی

سید ضیاء مرتضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هفتم: تلقينهاى منفى

اگر به مفهوم و معناى وسيعى كه براى «تلقين» مورد نظر است توجه شود به اهميت اين موضوع به عنوان يك هنجار و يا ناهنجار، بيشتر آگاهى خواهيم يافت. «تلقين» به همان ميزان كه در اينجا به عنوان يك آفت بازدارنده مورد نگرش است بايد به عنوان يك عامل رشد و موفقيت مورد توجه جدّى قرار گيرد. چنان كه پيشتر شرح كرديم رفتار و منش انسان، برخاسته از نوع شخصيت و باورهاى درونى او است و مهمترين مرحله شكل گيرى شخصيت او را بايد در مرحله گزينش و پذيرش باورهاى درونى شمرد. هر كس و هر عاملى بتواند باورهاى آدمى را به عنوان زيرساختهاى رفتارى او شكل بدهد در واقع رفتار و منشهاى عملى او را شكل داده است. اينها كه مى خوانيد هر چند درباره انسان است اما پرواضح است در تحليلها و جسارتهاى جامعه شناختى نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. جامعه نيز از آحاد انسانى تشكيل مى شود و بدين ترتيب، حوزه عمل و نفوذ آنچه در اينجا با تعبير «تلقين» از آن ياد مى شود بسى گسترده است. مفهوم تلقين نياز چندانى به توضيح ندارد. از نظر معرّفى مصاديق آن مى توان به دو بخش فردى و اجتماعى اشاره نمود، چنان كه عامل آن مى تواند عنصرى بيرونى و مى تواند واقعيتى درونى باشد و باز همان گونه كه اشاره شد تلقين مى تواند به عنوان زمينه اى براى رشد و سازندگى درآيد، و مى تواند به صورت عاملى بازدارنده و آفتى اجتماعى رخ نمايد. بسيارى از باورهاى فردى و اجتماعى، برخاسته از تلقينهايى است كه در بسيارى بلكه بيشتر موارد به صورت ناخودآگاه، فرد و جامعه را تحت تأثير عميق خويش قرار مى دهد. عمده فلسفه تبليغات را بايد در اين انگيزه جست كه به كمك آن مى توان جامعه را به سمت باورها و ذهنيتهايى سوق داد كه مى تواند اهداف انجام تبليغات را جامه عمل پوشد. بخوبى روشن است كه تبليغات اگر بتواند همانند عاملى تلقين كننده باورهاى اجتماعى را شكل دهد در واقع راستاى حركت و تلاش آن جامعه را به دست گرفته است. اينها مى تواند در جهت مصالح واقعى فرد و جامعه باشد؛ چنان كه مى تواند به عنوان آفتى بزرگ، كيان و شخصيت فرد و جامعه را در خود پيچد. يك نگاه به آنچه در اين زمينه در كشورها و جوامع مختلف مى گذرد شاهدى بس گويا در بحث است.

جوان در شكل دهى به شخصيت خويش بايد با ديدى تعالى بخش و سعادت آفرين به تلقين و ذهنيتها و باورهايى كه از اين راه مى توان به آنها رسيد بنگرد. خود را از عوامل تلقين كننده اى كه روح يأس، وابستگى، ناتوانى، سستى و بى ارادگى را در او تقويت مى كند و ارزشهاى متعالى را در نگاه او بى ارزش مى نمايد و به جاى آن، باور، انديشه، فرهنگ و رسومى بى پايه و دور از مصالح انسانيت را جايگزين مى نمايد دور سازد.

آنچه در فرهنگ دينى ما با عنوان «طَيَره» مطرح شده و با آن مبارزه شده است بخشى از موضوع مورد بحث است. اينك مجال پرداختن تفصيلى به اين موضوع نيست. آنچه در فرهنگ ما با تعبيراتى چون «به فال بد گرفتن» و «شوم پنداشتن» مطرح مى شود مى تواند بيان كننده مفهوم «طيره» باشد. قرآن از برخى مردمان نام مى برد كه در برابر دعوت پيامبران عليهم السلام با ابزار «طيره» به مقابله برمى خواستند. حركت پيامبران عليهم السلام را حركتى شوم و بديُمن معرّفى مى نمودند. اگر مواجه با بدى و ناگوارى مى شدند آن را از شومى و بدبختى پيامبر و ياران او مى دانستند و بر همين اساس نيز تبليغ مى كردند و حركت سازنده پيامبران را براى جامعه خويش، شوم پنداشته و شوم معرّفى مى كردند و عناصر ساده ولى گسترده اجتماعى نيز تحت تأثير قرار مى گرفتند. و بدين ترتيب پيامبران مسؤوليت مى يافتند اين حقيقت را در باور عمومى جامعه جاى دهند كه نيكى و بدى سرانجام فرد و جامعه، در گرو حركت و تلاش و هدايت پذيرى خود آنان است. خواست خداوند، اراده و عمل شخص و باورها و تلاش او است كه نقش ايفا مى كند. خواست و اراده الهى نيز تفسيرى ظريف و دقيق دارد كه بايد در جاى خود پى گرفت. به هرحال، نقش اجتماعى «طَيَره» و «نحس انگارى» حالت بازدارندگى آن به عنوان يك ناهنجارى فردى و عمومى و لزوم بهره ورى از آن به مثابه يك هنجار سازنده در مرتبه و مرحله اى است كه آياتى چند را در چند جا به خود اختصاص داده است. (24) چنان كه وجود برخى رهنمودهاى حديثى نيز در جهت مبارزه با اين آفت اجتماعى و حتى سوق دادن آن به عاملى سازنده براهميت موضوع مى افزايد.

در نهج البلاغه مى خوانيم كه «طيره» و به فال بد گرفتن امرى بحق و واقعيت دار نيست. (25) اين در حالى است كه همينجا در فراز ديگرى از سخن حضرت عليه السلام حتى از سحر به عنوان يك واقعيت ياد شده است. روشن است اين به معنى ناديده گرفتن تأثيرات شخصى و اجتماعى «طيره» نيست، بلكه اشاره به نادرستى آن است. در سخنى ديگر از امام صادق عليه السلام مى خوانيم:

طيره و فال زدن بر اساس همان چيزى است كه آن را قرار مى دهى، اگر راحت گرفتى، راحت است و اگر سخت گرفتى سخت است و اگر ناديده گرفتى چيزى نخواهد بود. (26)

اين رهنمود ارزشمند ما را به اين حقيقت هدايت مى كند كه تفأل، گمانه زنى و امثال آن كه در فرهنگها هر كدام به گونه اى مرسوم است مى تواند منشأ اثر باشد اما آنچه در واقع عامل اين تأثير است نوع تلقين و ارزيابى خود شخص است. آنچه شومى و ميمنتى مى آورد خارج از خواست خود او نيست. نوع نگاه و تفسير ما از پيشامدها، صحنه ها و اتفاقات و آنچه در فرهنگهاى مختلف به گونه هاى گوناگون منشأ شومى و بد آمدن به شمار مى آيد است كه نقش ايفا مى كند. همين گمانه زنى و خطورات قلبى كه مى تواند منشأ اميدوارى و اعتماد به نفس و دلگرمى به سرانجام خوش و موجب الفت و تقويت رشته هاى دوستى و پيوندهاى اجتماعى گردد و نگاه آدمى را به هستى، جامعه و محيط، نگاهى سازنده و همراه با آرامش خاطر سازد به عاملى بازدارنده از تلاش و رشد، موجبى براى سوءِظن و عداوت و سستى پيوندهاى اجتماعى و خانوادگى، ضعف اراده و اميد، و زمينه اى براى سوق دادن موفقيتها و كاميابيها به عواملى غير طبيعى و خارج از روند معمول آن تبديل مى شود. اين است كه در برخى هشدارهاى دينى يادآورى شده است:

هر كس فال زنى او را از كارش باز دارد شرك ورزيده است. (27)

و يا در خصوص مسافرت گوشزد شده است:

شخصى كه اقدام به مسافرتى مى كند اما مثلاً با ديدن يك پرنده برمى گردد، در واقع به آنچه بر محمد نازل شده است كفر ورزيده. (28)

و يا تأكيد شده است:

هرجا فال بد زدى آن را ناديده بگير و كار خود را دنبال كن. (29)

خارج ساختن روند امور زندگى و جامعه از مجراى طبيعى و توفيق الهى، و كشاندن آنها به عواملى خارج از دسترس، چون مواجهه با يك منظره، صداى يك پرنده، همزمانى يا همرديفى با يك عدد، شومى و نحسى و.. را بايد يك ناهنجارى و آفتى شمرد كه متأسفانه زمينه هاى بقاء و گاه رشد و توسعه آن همواره وجود داشته است. ناديده گرفتن خواست الهى (البته با برداشت صحيحى كه بايد از اين حقيقت داشته باشيم) و نقش اساسى خود انسان در عملكرد و رفتار خويش و وصل كردن آن مثلاً به صداى يك پرنده يا زمانى خاص و يا عددى معين گوياى نوعى اختلال اعتقادى مى باشد.

/ 32