دلالت تاريخى: - با نور فاطمه (سلام الله علیها) هدایت شدم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

با نور فاطمه (سلام الله علیها) هدایت شدم - نسخه متنی

عبدالمنعم حسن سودانی؛ مترجم: سید حسین محفوظی موسوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خواند و ظهر همان روز، نماز را با كشتن سيدالشهداء، به قتل رساند. ما با نماز خواندن بر تربت حسين اعلام مى داريم كه ما نماز مرده اى همچون نماز عمر بن سعد و امير او يزيد و پدرش و آنكه به وى منصب حكومت داد را نمى خوانيم. نه، ما نماز حسين و پدر و جدش را مى خوانيم و اين مطلبى است كه مفهوم وفادارى نسبت به اهل بيت عليهم السلام را نزد شيعيانشان مورد تاكيد قرار مى دهد. براى همين است كه ائمه عليهم السلام در تذكر دادن در مورد تربت حسين عليه السلام تاكيد داشته اند كه سجود بر آن به معنى تسليم و خضوع كامل براى خداوند با عمل به شيوه اوليايش مى باشد.

دلالت تاريخى:

بعضى ها كوشيدند تا نشانه هاى روز غدير را كه در آن با حضرت على به خلافت بيعت شد نابود سازند. و عاشورا در روزگار بنى اميه بود و تو چه مى دانى كه بنى اميه چه بوده اند؟ در واقع تربت حسينى مدرك تاريخى زنده اى است كه شواهد جنايتى را كه حكومت اموى در روز دهم محرم مرتكب شده اند به همراه خود دارد و اگر دستگاه هاى ستمگر در طول تاريخ شيوه هاى مختلف را براى از بين بردن قضيه كربلا بكار گرفته اند. چنانكه ادامه كار آنان تا به امروز باقى است، ائمه اهل بيت عليهم السلام در ذهن امت و در ضمير نسل ها، حالت دريافت و ارتباط با قضيه حسين عليه السلام را از خلال احيا و مرثيه خوانى و گريه و زيارت، محكم ساخته اند و در اين مسير تاكيد بر تربت حسينى نيز جاى مى گيرد.

دلالت جهادى:

تربت حسينى يكى از راه هاى شعله ور ساختن روحيه انقلابى و جهادى در احساس عميق توده هاى مردم مسلمان است و اين چيزى است كه همه امت اسلامى به آن نياز دارد. خصوصا اينكه ما در دوره اى زندگى مى كنيم كه حركت اسلامى با انواع جنگ ها روبرو مى باشد و بكارگيرى اين تربت بكارگيرى مشتى خاك جامد نيست. بلكه بكارگيرى آميخته اى متحرك از مفاهيم انقلاب و ارزش هاى جهادى و نداى انقلابى و مفهوم شهادت طلبى است كه زمانه با همه ى تداومش و نيز نظامهاى حاكم با همه امكاناتش نمى تواند اين دلالت ها را نابود سازد كه تربت حسينى عقيده و جهاد و انقلاب و حركت و شهادت طلبى است.

در حلقه نور

(اللَّه نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوه فيها مصباح المصباح فى زجاجه الزجاجه كانها كوكب درى يوقد من شجره مباركه زيتونه لا شرقيه و لا غربيه يكاد زيتها يضى ء و لو لم تمسسه نار، نور على نور يهدى اللَّه لنوره من يشاء و يضرب اللَّه الامثال للناس و اللَّه بكل شى ء عليم) سوره نور، آيه: 35... يعنى: «خداوند نور آسمان ها و زمين است، مثال نور او چون چراغ دانى است كه در آن چراغى باشد و چراغ در شيشه اى. شيشه نيز چون ستاره اى درخشنده است كه از درخت با بركت زيتون روشن مى گردد كه نه شرقى است و نه غربى روغن آن نزديك است كه روشنى بخشد هر چند آتشى به آن نرسد. نورى است بر نور خداوند هر كه را خواهد به نور خود هدايت مى كند، و خداوند مثال ها براى مردم مى زند و خداوند به هر چيزى داناست».

از ابرهاى باطل به سوى نور

از ميان ابرهاى تيره باطل به سوى نور شتافتم پرده از جلوى ديدگانم كنار رفت، بر اثر حجتى در پى حجتى ديگر و دليلى كه دليل ديگرى به آن افزوده مى شد و عقل به كمال روشنى مى يافت كه راهى جز اهل بيت عليهم السلام وجود ندارد. پس وارد حلقه نور شدم و اما نور جز با خود نور ديده نمى شود لذا پرتو درخشش گنجينه هاى اهل بيت چشم ها را مى زند.

در اين حال بود كه افسوس خوردم به حال هر كسى كه خداوند او را موفق ننموده است تا به سوى آنان هدايت گردد. به حقيقت يك نگاه كلى و اجمالى به شيوه و سخنان و حالت هاى آنان كافى است كه انسان را دلالت نمايد بر اينكه آنان امانتداران خداوند بر وحى او هستند كه بر پيامبرش صلى اللَّه عليه و آله آنرا فرود آورده است. اين امانت عظيمى كه ممكن نيست كسى آن را بر عهده گيرد كه اگر شيطان بر او راه يافته باشد، و حق آن را ادا نمى نمايد آن كسى كه همه مردم از او داناتر باشند. و نمى تواند آن را نگه دارد آن كسى كه خواسته هاى خود و عشيره اش را بر ساده ترين موارد حق ترجيح دهد.

اهل بيت عليهم السلام سخنانشان نورى است كه مانند آن را نزد ديگران نشنيده ام شيوه ى آنان در تربيت امت و جهت دادن آن، تو را بر آن مى دارد كه معنى جانشينى خدا در زمين را احساس كنى. در تاريخ نمى بينى كه آنان نزد كسى آموزش ديده باشند بلكه همه اقرار كرده اند كه به آنان مراجعه كرده اند و چيزها آموخته اند.

فقهاى چهارگانه چيزى نيستند جز حاصل دانشگاه علمى امام صادق در مدينه منوره از جمله جابر بن حيان نيز در علم شيمى كه آن را از امام صادق عليه السلام گرفته بود، از اين دانشگاه فارغ التحصيل شده بود. در اينجا من ناچارم كه اشاره نمايم هر چند به اندازه ى قطره اى از درياهاى علومشان كه شيعيانشان از آن برگرفتند. آن بزرگواران در همه ى زمينه ها بر ديگران برترى يافتند. تنها يك مجموعه بزرگ از منابع حديثى آنان كافى است تا هر آنچه را كه در نزد اهل سنت و جماعت از منابع وجود دارد در خود فروبرد. بحارالانوار با يكصد و ده جلدش ما را بر اين امر كه امامان شيعه حقا درياهايى از انوار علم هستند رهنمون گشت.

اما مفسدان فى الارض كوشيدند تا چهره مذهب اهل بيت عليهم السلام را دگرگون نشان دهند و تلاش كردند تا از طريق تبليغات روش گمراه سازى را بكار گيرند و از جمله اينكه نهج البلاغه را كه در برگيرنده ى خطبه ها نامه ها و سخنان كوتاه اميرالمومنين عليه السلام است را مورد انتقاد و ايراد قرار دهند. در حالى كه اين اثر همان است كه اهل بلاغت را ناتوان ساخته و آنچه در آن است براى بيان انتساب آن به اميرالمومنين كافى است. و بر اين افراد لازم است كه خطبه اى يا سخن كوتاهى به ما ارائه دهند كه يكى از خلفاء گفته كه در مقايسه شبيه خطبه هايى باشد كه در نهج البلاغه وارد شده اند. «در اين مورد خطاب به يكى از برادران شيعه گفته شد كه نهج البلاغه را شريف رضى، جعل كرده است، او نيز به آنان چنين پاسخ گفت: در اين صورت او امامى است كه اطاعتش واجب است!»

اهل بيت عليهم السلام ميراث عظيمى را بر جاى نهاده اند كه امكان داشت تا همه امت از آن بهره مند گردد ولى اين امت جز روى گردانى، چيز ديگرى را نپذيرفت. يكى از معجزات اهل بيت كه مرا مبهوت ساخت شيوه دعا و چگونگى تقرب جستن به خداى تعالى و ادب والا در خطاب به پروردگار سبحان است كه خواننده صحيفه ى سجاديه، كه صحيفه اى است تماما شامل دعاهاى امام چهارم على بن الحسين سجاد عليه السلام علت اين گفته ى مرا درمى يابد. و عجيب است كه چرا علماى اهل سنت به اين صحيفه توجهى ننموده اند، آيا به اين جهت كه از سوى يكى از ائمه اهل بيت عليهم السلام وارد شده است؟ يا علت ديگرى دارد؟

يكى از برادرانى كه هدايت يافت پيش از اين متمايل به وهابى ها بوده است. زيرا آنان افكار و عقايدشان را به وى تزريق كرده بودند. ولى پيش از آنكه كاملا همراه آنان در گمراهى فرورود، خداوند بر وى منت نهاد و يكى از دوستان را وادار نمود تا بعضى از تاليفات شيعه را براى مطالعه به او بدهد. وى كه قبلا مطالبى انحرافى در مورد شيعه شنيده بود و بدين واسطه او را از شيعيان برحذر داشته بودند، پس از خواندن آن كتب از من و بعضى از برادران خواست تا در مورد تشيع جلسه گفتگويى داشته باشيم.

ما نيز از اين پيشنهاد استقبال نموده جلسه اى ترتيب داديم، گفتگو درباره عقايد شيعه بود، او پس از بحثى طولانى به سخن آمده گفت: اين سخن حقى است كه هيچ شائبه اى در آن نيست اما چرا همه اين گونه مطالب انحرافى را درباره شيعه مى گويند؟ به او گفتم: همانگونه كه حق را يارانى است كه براى يارى رساندن به آن مى كوشند، باطل را نيز لشكريانى است كه شياطين به آنان پيام مى دهند و تحريك مى كنند و البته باطل را جز بر باطل تكيه گاه و اعتمادى نيست.

برادر مورد بحث، در حالى كه نشانه هاى تأسف و تأثر بر او آشكار بود گفت: به ما گفته بودند كه شيعيان در هر چيزى حتى در نماز با مسلمين اختلاف دارند. و قت نماز مغرب فرارسيده بود گفتم: اينك مى توانى با ما نماز بخوانى تا ببينى آيا نماز ما آن گونه كه ادعا مى كنند تفاوت دارد. وضو ساختيم و نماز خوانديم و آن روز، روز پنجشنبه بود و پس از نماز آن گونه كه نزد شيعيان رواج دارد خواندن دعاى كميل مستحب است. دعاى مزبور دعائى است كه اميرالمومنين على عليه السلام آن را به يكى از ياران خود، يعنى كميل بن زياد نخعى تعليم فرموده است و شيعيان بر خواندن آن مواظبت دارند.

آن دعا را خوانديم و من متوجه تاثر اين برادر از اين دعا شدم. در اين هنگام بود كه براى اين امت متاثر شدم كه چرا از اين گنجيه ها محروم گشته است؟! گنيجه هايى كه اهل بيت عليهم السلام نسبت به ارائه آنها بخل نورزيده اند، خصوصا در مورد ادعيه اى كه انسان را در عالم ديگرى قرار مى دهد كه با پروردگارش راز و نياز داشته باشد.

پس از دعا او را ديدم كه اشك در چشمانش جمع شده و با سوز و گداز مى گفت: ما را فريب دادند و به ما گفتند كه شيعيان نماز را نمى شناسند، به خدا ما بوديم كه نماز را نشناختيم و نماز را نفهميديم.

بخش هايى از دعاهاى اهل بيت

از دعاى صباح (بامداد) اميرالمومنين:

«خداوندا، اى آنكه زبان بامداد را به سخن روشنائيش گشودى و پاره هاى شب تاريك را به چاه هاى سياهش روانه ساختى و ايجاد فلك چرخنده را به وسيله ى مقدارهاى نمايان گرش نيكو عمل كردى و پرتو خورشيد را با نور تابانش درخشان نمودى اى آنكه به وجود خويش بر خود دليل گشت و از همانندى آفريده هايش پاك و منزه گرديد و از همسانى چگونگى اش بزرگ و دور شد و دانست آنچه را بوده است پيش از آنكه پيدا شود، اى آنكه مرا در گهواره هاى امن و امان خويش به خواب برد و مرا به سوى آنچه از نعمت ها و احسانش عطايم نمود، بيدار ساخت و دست هاى بدى را با دست و قدرتش از من دور نمود...».

«خداوندا، درهاى بامداد را با كليدهاى رحمت و رستگارى بر ما بگشا و بر اندام من بپوشان خداوندا از برترين خلعت هاى هدايت و درستكارى و در عمق وجودم، خداوندا، سرچشمه هاى خشوع را جوشان ساز و به شكوه خود، خداوندا، از درونم ناله هاى اشك را روان ساز و با افسارهاى قناعت، خداوندا گستاخى نادانى را در من مهار كن...» [بحارالانوار ج 94 ص 243، مفتايح الجنان ص 92.]

از دعاى روز عرفه امام حسين:

«سپاس خداى را كه بازدارنده اى از قضايش نيست و نه عطايش را مانعى باشد و نه مصنوع هيچ سازنده اى چون مصنوع اوست، او بخشنده گسترنده است كه انواع تازه ها را آفريد و با حكمت خود ساخته ها را محكم ساخت، نه پيدا شده ها بر او مخفى شود و نه وديعه ها نزد وى تباه گردد به هر عمل كننده اى پاداش مى دهد و به هر قانعى ارج مى نهد و به هر تضرع كننده اى رحم مى كند، منفعت ها را فرومى فرستد و كتاب جامع را با نورى درخشنده. اوست شنونده درخواست ها و دور كننده ى اندوه ها و بالا برنده درجه ها و كوبنده ستمگران كه نيست پروردگارى جز او و نيست چيزى برابر با وى و نيست چيزى همانند او و اوست شنواى بيناى با لطف آگاه و اوست بر هر چيزى توانا، خداوندا من تو را مى جويم و به پروردگاريت گواهى مى دهم و اقرار مى نمايم كه تو پروردگار من هستى و اينكه بازگشت من به سوى توست، نعمتت را پيشاپيش به من دادى پيش از آنكه چيزى موجود باشم و مرا از خاك آفريدى و سپس مرا در صلب مردان قرار دادى ايمن از سختى گرفتارى ها و گذشت روزگاران و سال ها...».

«خداوندا بگذار تا از تو بترسم گويى كه تو را مى بينم و مرا با تقوايت خوشبخت ساز، و با نافرمانيت، مرا شقاوتمند منما و در قضايت براى من خير عنايت كن و در قدرت مرا بركت بخش تا دوست نداشته باشم پيش آوردن آنچه را به تاخير انداخته اى و نه عقب انداختن آنچه را پيش آورده اى. خداوندا، بى نيازيم را در نفسم و يقين را در قلبم و اخلاص را در عملم و نور را در ديده ام و بصيرت را در دينم قرار ده و مرا از اعضايم بهره مند ساز و شنوايى و بينائيم را دو وارث از من قرار ده و مرا يارى فرما بر آن كسى كه مرا ستم نموده است.

پروردگارا چگونه تصميم بگيرم در حالى كه تو داراى قدرت هستى و چگونه تصميم نگيرم در حالى كه تو فرمان مى دهى، پروردگارا رفت و آمد من در ميان آثار آفرينشت موجب دورى ديدار مى شود پس مرا فراهم آور در پيشگاهت با خدمتى كه مرا به درگاهت برساند... چگونه استدلال شود بر تو به چيزى كه خود در وجودش نيازمند تو باشد آيا غير از تو به چيزى هويت دارد كه توان را نداشته باشى تا آن هويداكننده تو باشد. تو كى پنهان شدى تا نيازمند دليلى باشى كه بر تو رهنمود شود و كى دور گشتى تا پديده ها خود رساننده به سوى تو باشند، كور شود چشمى كه تو را ناظر بر خود نبيند و زيان كند داد و ستد بنده اى كه او را از دوستيت بهره اى عنايت نفرموده باشى...» [بلد الامين ص 352، اقبال الاعمال ص 651.]

مناجات شاكرين توسط امام زين العابدين:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پروردگارا متوالى بودن لطفت، مرا در چگونگى انجام سياست متحير ساخته و فضل سرشارت، مرا از شمردن ثنايت ناتوان نموده، و بخشش هاى متواليت، مرا نسبت به يادآورى ستايش هايت مشغول كرده و پى درپى بودن نعمت هايت مرا از گسترش يادت به نيكوئى بازداشته است. اين جايگاه كسى است كه به فراوانى نعمت هايت اعتراف دارد و با تقصير خود با آن روبرو گرديده و بر خود به سستى و تباهى گواهى داده است. و تو دلسوز مهربان نيكوكار بزرگوارى هستى كه روى آورندگان به خويش را نوميد نمى سازد و اميدوارانش را از پيرامونش نمى راند. بر درگاه تو بار اميدواران نهاده مى شود و در گستره

/ 37