ميان ابوبكر و فاطمه چه گذشت؟ - با نور فاطمه (سلام الله علیها) هدایت شدم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

با نور فاطمه (سلام الله علیها) هدایت شدم - نسخه متنی

عبدالمنعم حسن سودانی؛ مترجم: سید حسین محفوظی موسوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شده و حضرت فاطمه زهرا آن را ايراد نمود تا حق خود را در فدك ثابت نمايد.

سپس خطيب به ايراد خطبه پرداخت.

پيش از شنيدن اين نوار آماده نبودم تا در مسائل مورد اختلاف مذهبى وارد بحث شوم. ما دانسته بوديم كه عموزاده ام شيعه مى باشد و از خداوند مسئلت كرده بوديم تا او را هدايت كند و ما تا مى توانستيم از وارد شدن به بحث با او پرهيز مى كرديم و آن پس از گفتگويى بود كه در آغاز اين فصل بيان شد. و لى خداوند سبحانه و تعالى مى خواست كه حجت را بر ما تمام كند.

با صدايى آرام و زيبا، خطيب، آن خطبه را آغاز نمود و شعاع كلماتش تا اعماق وجودم نفوذ كرد. براى من آشكار شد كه چنين سخنانى از شخصى عادى صادر نمى شوند، حتى اگر دانشمندى سخنور باشد كه هزاران سال درس خوانده باشد، بلكه آنها در حد ذات خود يك معجزه بودند. سخنانى شيوا، عبارت هايى محكم، حجت هايى كوبنده و تعبيرى قوى... من خود را به آنها سپردم و با همه وجودم به آنها گوش مى دادم و هنگامى كه خطبه آن حضرت به كلماتى رسيد كه اين فصل را با آنها شروع كردم، نتوانستم خود را نگه دارم و اشك هايم سرازير شد. من از اين سخنان محكم كه خطاب به خليفه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ايراد مى شد، تعجب كردم و آنچه سبب شد تا حيرت من بيشتر شود اين بود كه وى دخت رسول خدا بود، پس چه اتفاقى پيش آمده است؟ در واقع درستى اين خطبه را نمى دانستم ولى شعورم در آن لحظه تكان خورد و با نخستين قطره اشكى كه از اعماق درونم سرازير گشت، تصميم گرفتم كه به صورتى جدى با وى وارد بحثى عميق شوم و در اين خصوص نمى خواستم كه از كسى بشنوم، بلكه ريسمان شروع يا آغاز ريسمان را مى خواستم تا حركت آغاز كنم.

خطبه تنها به اين عبارتها كه من نقل كردم، منحصر نبود، بلكه بسيار طولانى بود و مسائل فراوانى را در برداشت كه باعث مى شود، انسان به شناخت جزئيات و شرايط موضوعى پيرامون اتفاقى كه رخ داده بود، همت گمارد.

نوار به آخر رسيد، اشك هايم را پاك كردم و كوشيدم تا آنها را پنهان كنم تا عموزاده ام متوجه آنها نشود، نمى دانستم براى چه؟ شايد به خود مغرور بودم ولى عظمت فاجعه مرا بر آن داشت تا مجموعه اى از سؤالات را متوجه او سازم ولى خواستار جوابى نبودم بلكه اين تلاشى براى كم كردن فشار روحيم بوم و آخرين سؤال من اين بود كه اگر همه آنچه در بخش هاى مختلف خطبه وجود دارد، صحيح باشد، آيا همه ى آن به خاطر فدك، يعنى يك قطعه زمين بود؟! به من پاسخ داد: لازم است كه ابتدا بدانى كه فاطمه كيست و سپس خود، جستجو را آغاز كنى تا من عقايدم را بر تو تحميل نكنم و نخستين منبعى كه آغاز ريسمان را در آن خواهى يافت، صحيح بخارى است. آنگاه كتاب را به دست من داد و اين براى من كاملا غير منتظره بود.

ميان ابوبكر و فاطمه چه گذشت؟

بخارى در صحيح خود، جزء پنجم (ص 177) در كتاب مغازى، باب غزوه خيبر گفته است: از عروه از عايشه روايت شده كه فاطمه دخت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شخصى را نزد ابوبكر فرستاد و ميراث خود از پدرش را كه در مدينه و فدك به او داده بود و نيز از خمس خيبر مطالبه كرد. پس ابوبكر گفت كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله گفته است «آنچه را به ارث مى گذاريم صدقه است و آل محمد از اين مال مى خورند... تا آنجا كه بخارى مى گويد ابوبكر از اينكه چيزى به فاطمه تحويل دهد، خوددارى كرد. پس فاطمه از ابوبكر در اين مورد ناراحت شد و تا وقتى كه وفات يافت، با او سخنى نگفت و پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شش ماه زندگى كرد و هنگامى كه وفات يافت، همسرش على، وى را شبانه به خاك سپرد و خود بر او نماز گذارد و در مورد وى ابوبكر را مطلع نساخت».

مسلم نيز در صحيح خود، عين واقعه را با تغيير اندكى در الفاظ نقل كرده، مى گويد: «فاطمه خشمگين شد»، بجاى ناراحت شد. [صحيح مسلم، كتاب جهاد باب گفتار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به ارث نمى دهيم، ج 3 ص 1380 و نيز بخارى آن را در كتاب وجوب خمس باب وجوب خمس آورده است.]

از اين دو روايت و ديگر روايتها، مطالب زير را نتيجه مى گيريم:

اولا: اين حادثه كه ميان حضرت فاطمه دخت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و خليفه اول اتفاق افتاد، حقيقى است كه نه تكذيب آن ممكن است و نه بى توجهى نسبت به آن زيرا كه در متن صحيح ترين و مورد اعتمادترين كتاب ها نزد اهل سنت و جماعت، بلكه در كليه منابع تاريخ و حديث، بنحوى كه بعدا بيان خواهد شد ، ثابت گرديده است.

ثانيا: حادثه اختلافى گذرا يا يك سوء تفاهم ساده نبوده بلكه مشكلى بزرگ است و اين همان چيزى است كه ما از كلمه «پس فاطمه از ابوبكر ناراحت شد» يا به تعبير مسلم «پس فاطمه خشمگين شد» لمس مى كنيم و خشم و ناراخت شدن، معنيشان يكى است و حاصل آن اينكه فاطمه به شدت بر ابوبكر خشمگين شد... عليرغم گفته خليفه كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفت «ما به ارث نمى گذاريم» ولى فاطمه خشمگين شد.

ثالثا: خشم حضرت زهرا همچنان كه در شدت آن اندك نبوده، در مدتش نيز كوتاه نبوده است بلكه تا وفات آن حضرت ادامه داشته، و چنانچه بخارى به نقل عايشه مى گويد: «پس، از او دورى گزيد و تا هنگامى كه درگذشت، با وى سخن نگفت» و آن معنى آشكارى است كه حالت خشم و اختلاف تا وفات آن حضرت، و بلكه تا پس از آن نيز ادامه يافت تا آنجا كه ابوبكر بر او نماز نگذارد و بنا به وصيت آن حضرت شبانه و مخفيانه به خاك سپرده شد، بشرحى كه بيان خواهيم كرد. را بعا: خشم حضرت زهرا تنها متوجه ابوبكر نبوده بلكه شامل خليفه دوم نيز گرديد بدليل آنكه از وى به عنوان يكى از نمازگزاران سخنى به ميان نيامده و ضمن بحث آشكار خواهد شد كه موضع گيرى ابوبكر و عمر يكى بوده يعنى موضع گيرى حضرت زهرا نسبت به آن دو و موضع گيريشان. ابن قتيبه در تاريخ خود مى گويد: «ابوبكر و عمر بر حضرت فاطمه وارد شدند و هنگامى كه نزد وى نشستند، آن حضرت روى خود را از آنان به سوى ديوار، برگرداند... تا آنجا كه مى گويد: آيا اگر با شما حديثى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بيان كنم آن را مى شناسيد و به آن عمل مى كنيد؟ گفتند: آرى. گفت: شما را به خدا سوگند مى دهم آيا از رسول

خدا صلى اللَّه عليه و آله نشنيده ايد كه فرمود: خرسندى فاطمه از خرسندى من و خشم فاطمه از خشم من است، پس هر كس فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كس او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده باشد.

گفتند: آرى، آن را از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيده ايم، گفت: پس من خداوند و فرشتگانش را گواه مى گيرم كه شما مرا به خشم آورديد و مرا خشنود نساختيد و اگر با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله روبرو شدم، از شما نزد وى شكايت خواهم برد. سپس فرمود: به خدا كه در هر نمازى كه بخوانم، شما را نفرين خواهم كرد». [الامامه و السياسه «تاريخ الخلفاء» ص 20.]

همه اين حقايق، دنيا را بر من تيره و تار ساخت... و به محض رسيدن به آنها، هزار و يك سوال بر ذهنم گذشت... نمى دانستم چه كنم و چگونه بينديشم و به چه كسى پناه ببرم؟ وى پاره تن مصطفى، فاطمه صديقه است، و من ناگهان مى خوانم كه وى پس از پدرش در حالت خشم بسر مى برد تا اينكه وفات يافت... چگونه و براى چه؟ طرف ديگرى كه حضرت زهرا بر او خشم گرفته بود، خليفه اول بوده... صديق، خليل كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را بيش از خودش، دوست مى داشت، آنگونه كه به ما ياد داده بودند... چگونه با حضرت زهرا رفتارى دارد كه او را به خشم مى آورد؟

سوالها هر چه باشد و هرگونه كه توجيه شوند، اين فاطمه عليهاالسلام است آنگونه كه لابه لاى كتاب ها، بر دو خليفه خشم گرفته، يافت شده است... و آنگونه كه براى تو اى خواننده عزير در فصول آينده بيان خواهم كرد و عليرغم همه موانع، تصيم گرفتم كه جستجو و كاوش را ادامه دهم تا ميان خود و حقايق، حجاب ترس يا هراس يا توجيه را قرار ندهيم و به راهى ادامه دادم كه شايد در آغاز پر از

خار بوده ولى من به لطف بركات حضرت صديقه طاهره، به ساحل يقين رسيدم، و همراه آن حضرت، كه جانم فدايش باد، آغازى فاجعه آميز و پايانى آميخته با شيرينى ايمان و اوج معرفت داشت. و با تو اى خواننده عزيز، قدم به قدم آغاز خواهم كرد و آغاز كنيم از بيان شخصيت حضرت فاطمه عليهاالسلام، از خلال فضيلت هاى آن حضرت كه وحى، آنها را با حروفى از نور نوشته و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با سخن راستينش بر آن تاجى نهاده و آن حضرت، راستگوى تصديق شده است و كلمات آن حضرت درباره فاطمه معانى و دلالتهائى دارد كه مى كوشيم تا در اين صفحات آنها را بررسى نماييم و بدون شك همه مناقب و فضايل وارده درباره حضرت زهرا را، نمى توانيم بطور شامل بيان كنيم ولى تلاش خواهم كرد تا آنچه را كه در اين بحث به كار ما مى آيد، شرح دهيم و سپس بر حقايق پيرامون حضرت فاطمه عليهاالسلام آگاه مى شويم كه با نور و بركتش هدايت يافتم و از تاريكى هاى جهل به سوى صحنه نور اهل بيت عليهم السلام خارج شدم.

حضرت فاطمه در قرآن

آياتى كه درباره قدسيت حضرت زهرا عليهاالسلام و جايگاه والايش سخن گفته اند، بسيارند و در اينجا بعضى از آنها را انتخاب خواهيم كرد:

آيه اول:

خداى تعالى فرموده است: (انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا) [سوره احزاب، آيه: 33.] يعنى «خداوند اراده فرموده است كه پليدى را از شما اهل بيت دور سازد و به حقيقت پاك گرداند».

ضمن كسانى كه اين آيه مباركه شاملشان مى شود، حضرد فاطمه زهرا عليهاالسلام را شامل مى شود، بلكه آن حضرت محور آيه و اساس آن است... زيرا كه در مورد اهل بيت نبوت، نازل شده و ما را سخنى است با كسانى كه كوشيده اند تا بعضى از غير اهل بيت را ضمن اين آيه وارد كنند، و آنچه در اينجا برايمان مهم است اينكه حضرت زهرا در اين خطاب الهى، مورد نظر بوده... كه سنت، سبب نزول آيه را و اينكه در مورد چه كسى آمده، بيان كرده است.

مسلم در صحيح [صحيح مسلم، ج 4، ص 1883 حديث 61.] خود آورده است كه اين آيه مورد بحث در مورد پنج تن نازل شده است: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام. در كتاب فضائل الصحابه باب فضائل اهل البيت. و اين حديث، معروف به حديث كساء مى باشد همچنان كه نزد اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به آل عباء يا كساء مشهور شده و اين مطلب

مورد قبول همه ى مسلمين خصوصا در جامعه سودانى ما مى باشد و ما منابع بيشترى را كه تأكيد مى كنند حضرت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين مقصود اين آيه هستند، ان شاءاللَّه در بحث هاى آينده براى شما بيان خواهيم كرد، ولى اينك اجازه دهيد كه در مورد آيه، تدبر نماييم و از خلال آن بر شخصيت حضرت فاطمه عليهاالسلام آگاهى يابيم.

تأمل كننده در كلمات آيه... به اين نتيجه مى رسد كه افراد مورد خطاب در اين آيه، كه حضرت فاطمه يكى از آنان مى باشد، مطهر و معصوم از هر پليدى هستند، كه صدر آيه اين مطلب را با قوى ترين ادات حصر بطور كلى يعنى «انما» آورده يعنى اين امر خاص گروه معين مشخصى است كه به غير از آنها متعدى نمى شود، سپس بحث از اراده الهى مى آيد كه در آيه: (انما يريد اللَّه...) ذكر شده است. كه اين، اراده خداى عزوجل است: (انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون) [سوره يس، آيه ى: 82.] يعنى: «همانا كه امر او هر گاه چيزى را ارده كند، اين است كه به آن بگويد به وجود آى، و به وجود مى آيد». پس به هيچ روى خلاف اراده خداى تعالى ممكن نيست. اما رجس (يعنى پليدى) در لغت معنايش هر چيزى است كه انسان را آلوده سازد، خواه آلودگى ظاهرى باشد يا باطنى كه با گناه از آن تعبير مى شود... و رجس در اين آيه آلودگى و نجاست باطنى است به جهت شمول تكليف بر همگان و خصوصيتى نسبت به اهل بيت نيست تا اين آيه در حصر آن وارد شود و نفى رجس از اهل بيت را مؤكد سازد. بلكه براى بيان فضيلتى براى آنان آمده كه خداوند سبحانه و تعالى، آنان را به آن مخصوص گردانيده و در كتاب ارجمندش، از آن خبر داده است.

سپس تأكيد: (و يطهركم تطهيرا) مى آيد كه نگاه عميق به آيه ما را باز
مى دارد از اينكه يك لحظه در عصمت اهل بيت، كه در آن ذكر شده اند، شك كنيم، كه حضرت فاطمه دخت محمد صلى اللَّه عليه و آله از جمله آنان است و وى معصومه مطهره از هر پليدى ظاهر و باطن است، بشرحى كه تأكيد آن براى تو بيان خواهد شد.

آيه دوم:

گفتار خداى تعالى است: (قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى) [سوره شورى، آيه: 23.] يعنى: «بگو از شما بر آن دستمزدى نمى خواهم جز مودت نسبت به خويشانم» خداوند سبحانه و تعالى دستمزد رسالت را مودت حضرت فاطمه زهرا قرار داده است زيرا كه آيه در مورد خويشان نزديك پيامبر نازل شده است كه عبارتند از على و فاطمه و حسن و حسين، آنگونه كه بزرگان حديث و تفسير آن را نقل نموده اند، مانند حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل ج 2 ص 130 و حاكم نيسابورى در المستدرك [مستدرك حاكم ج 3 ص 172، همچنانكه سيوطى نيز آن را در احياء الميت ص 8، و زمخشرى در تفسير الكشاف خود ج 4 ص 172، و فخر رازى در تفسيرش ج 27 ص 166، و السيوطى در الدر المنثور، ج 7 ص 348، و قندوزى حنفى در ينابيع الموده ج 2 ص 325 حديث 942 و بخارى و ديگر منابع آورده اند.] اين، عظمت و رفعت است... خداى تعالى رسالت برتر از همه رسالت ها را با مودت قربى، هموزن قرار داده است. حضرت فاطمه، به حق، شايسته اين نشانه الهى است و براى ما در تأكيد آن، قرار گرفتن آن حضرت ضمن آيات قرآن كريم، كفايت مى كند... اين پشتوانه اى است كه به مناقب و فضايل حضرت زهرا افزوده مى شود. و اينك به موارد ديگرى مى پردازيم.

آيه سوم:

گفتار خداى تعالى است: (فقل تعالوا ندع ابناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت اللَّه على الكاذبين) [سوره آل عمران، آيه: 61.] يعنى: «بگو كه بياييد تا فراخوانيم فرزندانمان را و فرزندانتان و زنانمان را و زنانتان و خودمان را و خودتان، سپس دست به دعا برداريم و لعنت خداى را بر دورغگويان قرار دهيم».

ميان مسلمانان درباره ى اينكه آيه ى مزبور در حق اهل بيت است اختلافى نيست. زيرا كه آن، در روز مباهله با نصاراى نجران نازل شد و خداى تعالى حضرت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را مأمور ساخت كه همراه خود، حضرت على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را ببرد. پس اين آيه آمد، بنابر آنچه مسلم در صحيح خود، كتاب فضايل على بن ابيطالب [اين مطلب در مستدرك الصحيحين حاكم ج 3 ص 150 و فضائل احمد بن حنبل ج 2 ص 776 حديث 1374 نيز آمده است.] بيان كرده و بدينگونه نيز حضرت فاطمه نماينده همه زنان امت و مباهله بمثابه تثبيت رسالت بوده است كه نظر به اهميت مسأله و عظمت آن در حركت اسلامى، حضرت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حضرت على و فاطمه و دو فرزندشان را براى مباهله در نظر گرفت و با اينكه آيه، نسائنا را به صيغه جمع آورده، ولى نمايندگى مقدس تنها بر عهده حضرت فاطمه بوده است و نه ديگر زنان و نه حتى همسران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پس اى خواننده عزيز، تأملى بفرما و با عقل خود حركت كن تا جايگاه حضرت زهرا و عظمت او را دريابى و گمان نكنم كه تو را ممكن باشد.

/ 37