گوش و پهلو و ميان و كتف و جبهه و ساق برق جه، باد گذر، يوز دو و كوه قرار بجهد، گر به جهاني، ز سر كوه بلند كه كن و باركش و كاركن و راهنورد به چنين اسب نشين و به چنين اسب گذر رخ دولت بفروز، آتش فتنه بنشان بر همه خلق ببند و به همه كس بگشاى نجهد از بر تيغت، نه غضنفر، نه پلنگ ماه را راس و ذنب ره ندهد در هر برج ذاكر فضل تو و مرتهن بر تواند نصرت از كوهه ى زينت نه فرودست و نه بر همچنين دير زى و شاد زى و خرم زى دست زى مى بر و بر نه به سر نيكان تاج كش و بند و بر و آر و كن كار و خور و پوش ده و گير و چن و باز و گز و بوس و روو كندل خويش و كف خويش و رخ خويش و سر خويش دل خويش و كف خويش و رخ خويش و سر خويش
تيز و فربى و نزار و قوى و پهن و دراز شير دل، پيل قدم، گورتك، آهو پرواز بدود، گر بدوانى ز بر تار طراز صفدر و تيزرو و تازه رخ و شيرآواز به چنين اسب گذار و به چنين اسب گراز دل حكمت بزداي، آلت ملكت به طراز درهاى حدان و خمهاى بگماز نرهد از كف رادت، نه بضاعت، نه جهاز تا ز سعد تو ندارند مر اين هر دو جواز چه طرازى به طراز و چه حجازى به حجاز دولت از گوشه ى تاجت نه فرازست و نه باز همچنين داد ده و نيزه زن و بخل گداز جام بر كف نه و بر نه به دل اعدا گاز كين و مهر و غم و لهو و بد و نيك و مى و راز زر و جام و گل و گوى و لب و روى و ره نازبزداى و بگشاى و بفروز و بفراز بزداى و بگشاى و بفروز و بفراز