تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
شوند. كفار قريش چنان بودند كه گفتيم و يهوديان مدينه كه روشنفكرترين اقشار مردم حاضر در حجاز آن روز بوده اند سئوالاتى مطرح مى كردند كه از نظر محتوى چيزى بيشتر از آنچه مشركين مى گفتند نداشت.سئوالات آنان بيشتر جنبه تاريخى داشته و گاهى نيز در حوزه ى فهم خويش به مسائل ماورالطبيعى نيز مى پرداختند.3 حتى سالها پس از پيامبر اكرم (ص) على (ع) از كم شعورى جامعه دلتنگ است و كسى را نمى يابد كه بتواند از درياى علم و معرفت او بهره گيرد. در زمان على (ع) نيز او را با سئوالاتى بى ارزش و سبك مىآزردند.4 مطب ديگر اينكه مباحث كلامى معلول اختلاف ميان امت اند اما بيشتر در جورى كه برخوردار از ثبات باشد قابل طرح مى باشند. پس از تشكيل حكومت اسلامى در مدينه در طى ده سال حضور پيامبر در ميان مردم مسلمين اغلب درگير جنگهاى متعدد بودند. بطورى كه مورخين تا حدود صد غزوه و سريه را ثبت و ضبط كرده اند.5يعنى بطور متوسط در هر سال ده درگيرى نظامى. طبعاً در شرائطى اين چننين حتى اگر از سطح پائين سواد و آگاهى مردم صرف نظر كنيم فرصت كافى براى پرداختن به مباحث استدلالى وجود نداشته است.دوره خلافت خلفاى سه گانه نيز بهمين ترتيب سپرى شد.و مسلمين درگير در جنگهاى برون مرزى شده و از پرداختن به مباحث فكرى و كلامى غافل بودند.تنها موضوعى كه در اين مقطع (دوره ى خلفا) مطرح بود مسئله امامت و رهبرى جامعه مى باشد كه پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) بحث هائى را باعث شد. طرح اين بحث در اين مقطع بيشتر جنبه سياسى داشت در عين حال درگيرى مسلمين در جبهه هاى شرق و شمال اين بحث را نيز تحت الشعاع خود قرار داده بود. (درباره امامت به عنوان اولين بحث عمده كلامى در ميان مسلمين در صفحات آينده بحث خواهيم كرد.) در دوره ى خلافت على (ع) مسلمين گرفتار جنگهاى داخلى شدند و تمام بحثها متوجه مشكلات و مسائل داخلى گرديد. در مجموع از آنچه گفتيم شايد بتوان به اين نتيجه رسيد كه دو دليل عمده يعنى عدم آگاهى مردم و مشكلات داخلى و خارجى را شديد مجال پرداختن به مباحث كلامى كمتر وجود داشته است و آنچه از اين دوره به دست ما رسيده بغير از قرآن مجيد كلمات و خطبه هاى رسول اكرم (ص) و على ابن ابى طالب (ع) (مخصوصاً در دوره كوتاه خلافت رسمى) و سخنان برخى ديگر از بزرگان اصحاب و تابعين است كه خود با فراست و آينده گرى مسائلى را مطرح كرده اند.احاديث خطبه ها و سخنان پيامبر اكرم (ص) و على (ع) بهترين گواه اين مدعاست. اين هر دو ماءخذ بعدها بسيار مورد استفاده متكلمين قرار گرفت.با همه اين احوال اين واقعيت را نمى توان ناديده گرفت كه اختلاف ميان مسلمين در شكل گيرى برخى از مباحث كلامى تاءثير بسزائى داشته و بحث هائى را باعث گرديده است.پيدايش علم كلام در اسلام معلول چه عواملى است؟ گروهى از محققين بر اين عقيده اند كه ((پيدايش و رشد علم كلام در اسلام معلول آشنائى مسلمين با فرهنگ و تمدن كشورهائى چون ايران يونان و مصر بوده است.6استدلال آنان اين است كه چون قلمرو حكومت اسلامى گسترش يافت مسلمين با پيروان ساير مذاهب برخورد كردمد.مذاهب بزرگى چون يهود مسيحيت و زرتشتيگرى مخصوصاً يهود و مسيحيت قبلاً رشد كلامى لازم را كرده و با