یازده رساله فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
| 534 |ظل در لغت به معنى سايه است
و آن روشنائى است كه در سطوح اجسام با مقابله مضيى ء حادث شود چون
روشنايى كه در بامداد به روى زمين از مقابله با خورشيد پديد مى آيد
ظل به اين معنى
برزخى بين ظلمت و
نور است .و چه بسا كه بر خود ظلمت نيز اطلاق مى شود چنان كه در انخساف قمر گويند ماه را ظل گرفته است
كه در مقابله با خورشيد
در يكى از دو عقده رأس يا ذنب در سايه زمين كه همان ظلمت ليل است
مى افتد .ظل
در اصطلاح ارباب هيأت و نجوم
خطى بود مستقيم در سطحى كه مقياس عمود بود بر آن سطح
ميان قاعده مقياس
و طرف خط شعاعى نير
مثلا خورشيد كه به رأس مقياس گذرد هنگامى كه مركز نيرو مقياس در يك سطح باشند .پس
ظل فصل مشترك است ميان سطح دائره ارتفاع و سطحى كه مقياس بر آن قائم است .اگر مقياس عمود بود بر سطحى
كه آن سطح قائم بر افق و بر سطح دائره
ارتفاع نيز از جانب نير باشد كه خود مقياس
در اين صورت موازى
افق خواهد بود
ظل آن را ظل اول و ظل معكوس و منكوس و منتصب خوانند .و اگر خود مقياس
قائم بر سطح افق
باشد
ظل آنرا ظل دوم و ظل مستوى و مبسوط خوانند
و خط و اصل ميان سر مقياس و سر ظل آن را قطر ظل نامند .مثلا در اين دو شكل ا ب شاخص است
و ب حظل است
و احقطر ظل .