اگر در آيات نزول قرآن دقت كنيم ، درمى يابيم كه آيات كريمه براى قرآن دو مقام اثبات مى كـنـد: مـقـام مـكـنـون كـه از مـَسِّ مـس كـنـنـدگـان (جـز مـطـهـّريـن ) مـصـون اسـت و مـقـام تـنـزيـل (نـازل شـده ) كـه بـراى مـردم قـابـل فـهـم مـى بـاشـد. بـه آيـات ذيل توجّه كنيد:(وَالْكـِتـَابِ الْمـُبـِيـنَِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْاَّناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونََ وَإِنَّهُ فِي اءُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيُّ حَكِيمٌ)^77 سـوگـنـد بـه كـتـاب مـبـيـن ، مـا آن را قـرآنـى فـصـيـح و عـربـى قـرار داديـم تـا شـايـد شـما تعقّل كنيد و آن در امّالكتاب (لوح محفوظ) نزد ما بلندپايه و استوار است .(إِنَّهُ لَقـُرْاَّنٌ كـَرِيـمٌَ فـِي كـِتـَابٍ مـَكـْنـُونٍَ لاَ يـَمـَسُّهُ إِلا الْمـُطـَهَّرُونََ تـَنـزِيـلٌ مـِن رَبِّ الْعَالَمِينَ)^78 به درستى كه آن قرآن كريمى است كه در كتاب محفوظى جاى دارد و جز پاكان نمى توانند به آن دست يابند. آن از سوى پروردگار عالميان نازل شده است .(كِتابٌ اُحْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ)^79 ايـن كـتـابـى اسـت كـه آيـاتش استحكام يافته ، سپس تشريح شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل گرديده ) است .علاّمه طباطبائى (ره )ذيل اين آيه شريفه مى نويسد:مـنـظـور از اِحـكـام آيـات ، ربط آيات جدا شده از يكديگر به هم و ارجاع آيات آخر به اولش مى باشد، به گونه اى كه بازگشت همه به امر واحد بسيطى است كه داراى اجزا و ابعاض نمى باشد.^80 سپس مى نويسد:ايـن آيـات مـى خـواهد بفرمايد كه قرآن كريم در نزد خداى تعالى ، مرتبه اى بالاتر از سطح افـكـار بـشرى داشته و خداى تعالى براى اين كه ما انسان هاى عادى آن را بفهميم ، به مرتبه اى پايين آورده كه قابل فهم و تفقّه بشر عادى باشد.^81 بـنـابـرايـن ، تـاءويـل قـرآن يـعنى : حقيقت بلندمرتبه اى كه مافوق فهم بشر است و در كتاب مكنون ، محفوظ و مصون است و اصل و مآل و مرجع اين كتاب شريف است .^82 امام خمينى (ره )در اين باره مى فرمايد:قـرآن الفاظ نيست ، از مقوله سمع و بصر نيست . از مقوله الفاظ نيست ، از مقوله اعراض نيست ، لكن متنزّلش كردند براى ماها كه كور و كر هستيم ، تا آن جايى كه بشود اين كور و كرها هم از آن استفاده بكنند.^83 و باز مى فرمايد:قـرآن نـازله اى است كه پس از عبور از حجاب هاى نور در ماه مبارك رمضان وارد شده است ، آن هم بر قلب رسول خدا(ص )و از آن جا باز متنزّل شده است تا رسيده است به آن جايى كه با زبان گفته مى شود.^84 در آيـه 7 سوره آل عمران ، علم به تاءويل قرآن ، مختص خدا شمرده شده است .^85 ولى در آيـاتـى ديـگـر، مـثـل آيـه 80 سـوره واقـعـه ، (مطهّرون ) را مس كننده و دريابنده حقيقت قرآن مـعـرفـى مـى كـنـد و مـطـهـّرون هـم مـطـابـق آيـه تـطـهـيـر عـبـارتـنـد از: پـيـامـبـر(ص )و اهـل بـيـت او(ع ).بـنـابـرايـن ، عـلاوه بـر خـداونـد، پـيـامـبـر(ص )و اهـل بيت (ع )نيز عالِم به تاءويل هستند، اما خداوند بالذات و به طور استقلالى و پيامبر(ص )و اهـل بـيـت (ع )بـه خـواست خدا، همان گونه كه علم غيب كه استقلالاً منحصر به خداوند است ، ولى به اذن او، پيامبر(ص ) و اهل بيت (ع )نيز علم به غيب دارند.^86
فصل دوم ويژگى هاى قرآن
قـرآن چـه ويـژگـى هـايـى دارد كـه بـيـش از چـهـارده قـرن ، روح و دل انـسـان هـا را شـيـفـتـه و مـشـتـاق خـود سـاخته و با آن كه از همان آغاز، همگان را به مبارزه در هـمـانـندآورى دعوت كرده ، تاكنون بشر نتوانسته است حتى به مقدار يك سوره كوچك ، همانند آن بياورد؟!در اين فصل ، برخى از اين ويژگى ها را از نظر مى گذرانيم :