براى قرآن ، غير از اسامى مزبور، اوصاف متعددى نيز ذكر شده كه به توضيح برخى از آن ها مى پردازيم :هدايتگر به سوى بهترين راه :(إِنَّ هذَا الْقُرْاَّنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ اءَقْوَمُ)^11 همانا اين قرآن خلق را به راست ترين و استوارترين راه هدايت مى كند.يـعـنـى : عـقـايـدى را كـه قـرآن ارائه مـى دهـد مـسـتـقـيـم ، روشـن ، قابل درك و خالى از هرگونه ابهام و خرافات است . او نيروهاى انسانى را بسيج مى كند و ميان انـسـان و قـوانـيـن طـبيعت هماهنگى برقرار مى سازد و راهى را هم كه بدان هدايت مى كند، از نظر قـوانـيـن اجـتـمـاعـى ، اقـتـصـادى و نـظـامـات سـيـاسـى ـ كـه بر جامعه انسانى حاكم مى باشد ـ تـكـامـل آفـريـن اسـت ؛ هـم جـنـبـه هاى معنوى انسان را پرورش مى دهد و هم جنبه هاى مادى او را از افراط و تفريط، حتى در عبادت و برنامه هاى اخلاقى ، حفظ مى كند.راهـى كـه قـرآن بـدان هـدايـت مـى كـنـد از نـظـر نـظـام حـكـومـتـى ، بـر پـا دارنـده عـدل و در هـم كـوبنده ستم و ستمگران است و خلاصه آن كه شيوه هدايت قرآن در تمام زمينه هاى اخلاقى ، اجتماعى ، اقتصادى و حكومتى بهترين و مستقيم ترين شيوه است .^12
پر بركت :
(وَ هذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ اءَنزَلْنَاهُ)^13 و اين يادآورنده مباركى است كه آن را فرو فرستاديم .(مـبـارك ) بـه مـعـنـاى چـيزى است كه داراى خير مستمر و مداوم باشد. اين تعبير در مورد قرآن ، اشـاره به دوام استفاده جامعه انسانى از تعليمات آن دارد و چون اين كلمه به صورت مطلق به كـار رفـتـه ، هـرگـونـه خـيـر و سـعـادت دنـيـا و آخـرت را شامل مى شود.^14 بـراى ايـن كـه بـدانـيـم قـرآن تـا چـه حـد مـوجـب آگـاهـى و مـايـه بـركـت اسـت ، كـافـى اسـت حـال سـاكـنـان جـزيرة العرب را پيش از نزول قرآن و پس از آن با يكديگر مقايسه كنيم . آنان پـيـش از نـزول قـرآن ، در توحّش ، جهل ، فقر، بدبختى و پراكندگى به سر مى بردند، اما پس از نزول آن ، چنان زندگى شرافتمندانه اى پيداكردند كه اسوه و الگوى ديگران شدند. هـمـچـنـيـن مـقـايـسـه وضـع اقـوام ديـگـر، پـيـش از ورود قـرآن و پـس از آن بـه جـامـعـه شـان قابل تاءمّل و بررسى است .^15
شفابخش و رحمت آور:
(يـَا اءيُّهـَا النَّاسُ قـَدْ جـَاءَتـْكـُم مـَوْعـِظـَةٌ مـِن رَبِّكـُمْ وَشـِفـَاءٌ لِمـَا فـِي الصُّدُورِ وَ هـُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ)^16 اى مـردم ! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است ، و درمانى براى آنچه در سينه هاست ؛ و هدايتى و رحمتى است براى مؤ منان .(شـفـا) مـعمولاً در مقابل بيمارى ها، عيب ها، و نقص ها است . بنابراين ، نخستين كارى كه قرآن ـ كتاب موعظه حق ـ در وجود انسان ها انجام مى دهد، پاك سازى انواع بيمارى هاى فكرى و اخلاقى و شـفـادادن درون ها از بيمارى هاى روحى است . پس از پاك سازى و شفا، نوبت هدايت به سوى معارف حق ، اخلاق شايسته و اعمال بايسته است . سپس مرحله (رحمت ) فرا مى رسد كه مرحله خو گـرفـتـن بـه اخـلاق الهـى و جـوانـه زدن شـكـوفـه هـاى فضايل انسانى در وجود افرادى است كه تحت تربيت قرآن قرار گرفته اند.به تعبير ديگر، (شفا) اشاره به (پاك سازى )، و (رحمت ) اشاره به (نوسازى ) است و بـه تـعـبـيـر عـُرفـا، اوّلى بـه مـقـام (تـخـليـه ) و دومـى بـه مـقـام (تـحـليـه ) اشـاره مـى كند.^17
حكيم :
(تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ الْحَكيمٍ)^18 اين آيات كتاب حكيم است (كتابى پرمحتوا و استوار)!تـوصـيـف قـرآن بـه (حـكـيـم ) يـا بـه دليـل اسـتـحـكـام مـحـتـواى آن اسـت كـه هـرگـز بـاطـل بـه