بوده است و اين همان كارى است كه سيره عملى پيامبر(ص )نيز آن را تاءييد مى كند.
جاودانگى
قـرآن كـريـم تـنـهـا بـراى هـدايـت مـردم در يـك زمـان خـاص نازل نشده است ، بلكه هدايت همه افراد بشر را در همه نقاط دنيا و تا روز قيامت برعهده دارد.
آيـات بـسـيـارى از قـرآن مـجـيـد بـه جـاودانـه بـودن آن اشـاره دارد.^100 خـداونـد متعال در آيه اى ، راه يابى باطل به قرآن را براى هميشه نفى كرده است :
(... وَ إِنَّهُ لَكـِتـَابٌ عـَزِيـزٌَ لاَ يـَاءْتـِيـهِ الْبـَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ)^101 و ايـن كـتابى است قطعاً شكست ناپذير كه هيچ گونه باطلى نه از پيش رو و نه از پشت سر، بـه سـراغ آن نـمـى آيـد؛ چـرا كـه از سـوى خـداونـد حـكـيـم و شـايـسـتـه سـتـايـش نازل شده است .
چـنـيـن كتابى ، كه باطل هرگز بدان راه نمى يابد و مطالبش استحكام خود را از دست نمى دهد، شـايـسـتـگـى دارد كـه در هـر شرايط و هر زمانى ، راهنماى انسان ها به سوى حق باشد. در آيه ديگر، سخن از پيروزى و فراگير شدن دين اسلام نسبت به همه اديان ديگر است :
(هـُوَالَّذى اَرْسـَلَ رَسـُولَهُ بـِالْهـُدى وَ ديـنِ الْحـَقِّ لِيـُظـْهـِرَهُ عـَلَى الدّيـنِ كـُلِّهِ وَ لَوْكـَرِهـَ الْمُشْرِكُونَ)^102 او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا آن را بر همه آيين ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
لازمه اين كه خداوند پيامبرى را فرستاده كه دينش بر همه اديان غالب است همين است كه معارف و احكام آن دين ابدى مى باشد. مفهوم ختم نبوّت نيز همين است كه پيامبر خاتم (ص )همه دستورات لازم براى زندگى بشر را كه مطابق مصالح هميشگى امّت اوست ، آورده و نيازى به تجديد دين نـمانده است . پس دين پيامبر خاتم (ص )و به تبع آن ، كتاب آسمانى اش هميشگى خواهد بود و بـراى هـمـه زمـان ها پاسخگوى نياز انسان ها مى باشد. بسيارى از آيات قرآن گرچه در موارد خـاص نـازل شـده و حـكم آن موارد را روشن كرده ، ولى اختصاصى به آن موارد نداشته و براى هميشه در جريانات مشابه ، جارى است .
امـام صـادق (ع )در پـاسـخ بـه سؤ ال شخصى كه پرسيد: چرا قرآن هر چه بيش تر منتشر مى شود، طراوت و شادابى آن بيش تر مى گردد (برخلاف ساير كتب كه با گذشت زمان كهنه مى شود)، فرمودند:
زيـرا خـداونـد تبارك و تعالى آن را براى زمانى خاص و مردمى خاص قرار نداده و بنابراين ، در هـر زمـان ، جـديـد و تـازه اسـت و در نـزد هـر مـردمـى ، طراوت و شادابى خود را تا روز قيامت دارد.^103 راز اصـلىِ ابـدى پـيـام قـرآن آن اسـت كـه قـرآن مـجـيـد از دو بـخـش تـشـكـيل شده : بخشى به بيان حقايق جهان هستى و سنن و تاريخ گذشتگان پرداخته كه اين ها حقايق خارجى هستند كه هرگز تغيير نمى پذيرند و بشر نيز هميشه محتاج به دانستن آنها است . بـخـش ديـگـر نيز كه بيان تكاليف و بايد و نبايدها براى بشر است ، هماهنگ با فطرت بشر صـادر شده و به همين دليل ، با گذشت زمان ، كهنه نمى شود. درست است كه با گذشت زمان ، ابـزار و وسـايل زندگى بشر گسترش و پيشرفت پيدا مى كند، اما اين ها تاءثيرى در نيازها، استعدادها، كمال جويى و روابط صحيح انسان ها با خود، خدا و ديگران ندارد و اگر احكام كلى ، كه براى تعيين اين روابط وضع شده ، مطابق ساختمان وجودى و فطرت بشر پى ريزى شده بـاشـد، تـغـيـيـر مـواد خارج از وجود او ضررى به مصلحت موجود در آن احكام نمى زند تا مستلزم تـغـيـيـر آن هـا بـاشـد.
قـرآن كـريـم اصـول و مـوازيـن فـكـر و عمل را عرضه مى كند و اين اصول جاودانه است ؛ چون آنچه متناسب با آفرينش و فطرت بشر و تاءمين كننده مصالح اوست ، حق است و حق هرگز از بين نمى رود.
نتيجه روى گردانى از حق نيز حتماً گمراهى است :
(فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ اِلا الضَّلالُ)^104 پس از حق ، چه چيزى جز ضلالت و گمراهى است ؟
جامعيّت
بـيـش تـر كـتـاب هايى كه توسط انديشمندان بشرى نوشته شده به بعدى از ابعاد زندگى انـسـان ، هـسـتـى