بیشترلیست موضوعات كلياتى درباره قرآن نام هاى قرآن اوصاف قرآن سوره محكم و متشابه نسخ تاءويل معناى تاءويل تاءويل قرآن فصل دوم
ويژگى هاى قرآن اعجاز وجوه اعجاز قرآن كريم جهانى و همگانى بودن جاودانگى جامعيّت مصونيت از تحريف فصل سوم
نزول قرآن كيفيت وحى نزول دفعى و تدريجى فوايد نزول تدريجى كلام خدا فصل چهارم
حقانيت قرآن فصل پنجم
آداب حضور روش هاى مراجعه به قرآن براى تدبّر در آن چند نكته فصل ششم
روش هاى تعليمى و تربيتى قرآن ويژگى هاى داستان هاى قرآنى تمثيل نمونه هايى از مَثَل هاى قرآنى قسم خوردن قسم هاى قرآن بشارت و انذار الگودهى موعظه و نصيحت طرح سؤ ال دعوت به براهين عقلى منابع و مآخذ توضیحاتافزودن یادداشت جدید
كند و موارد جزئى را به شكل كلى بيان مى دارد و مى فهماند كه اگر در مورد خاصى ، خـداونـد عـنـايـتى كرده و يا در جايى عده اى را به هلاكت رسانده ، يك قضيه شخصى نيست تا ديگران فقط براى مطالعه و سرگرمى بخوانند، بلكه براى اين است كه بدانند قوانين الهى ، كـلى اسـت و شـامـل هـمـه افـراد بـشـر مـى گـردد. بـه عـنـوان مثال ، قرآن در داستان حضرت يوسف (ع )مى فرمايد:(وَ لَمّا بَلَغَ اَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِى الُْمحْسِنينَ)^208 و هنگامى كه به بلوغ و قوّت رسيد، ما حكم و علم را به او داديم و اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم .هـمـچـنـيـن در داسـتـان حـضـرت يـونـس (ع )و اسـتـغـاثـه او بـه درگـاه الهـى و قبول انابه اش مى فرمايد:(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ)^209 ما دعاى او را اجابت كرديم و از آن اندوه نجاتش داديم و اين گونه مؤ منان را نجات مى دهيم .4 ـ نـقـل داسـتـان هـاى حـقيقى : قرآن كريم براى بيدار كردن انسان ها و تنبّه آنان ، از داستان هاى حقيقى اسـتـفـاده كـرده و قـسـمـت هـايـى از وقـايـعـى را كـه اتـفـاق افـتـاده براى درس گرفتن ديگران نـقـل نـمـوده اسـت . ايـن كـتـاب آسـمـانـى بـه داسـتـان بـافـى و نـقـل افـسـانـه هـاى بـى اسـاس تـخـيـّلى نـپـرداخـتـه و اصـولاً نقل اين قصه ها در شاءن اين كتاب الهى نيست .بعضى گفته اند: اشكالى ندارد كه قرآن در داستان هاى خود، از داستان هاى معروف بين مردم و يـا اهـل كـتـاب اسـتـفـاده كـرده بـاشـد، هـرچند اطمينانى به صحّت آن ها نباشد و يا آن داستان ها افـسـانه هاى خيالى باشند؛ مانند داستان حضرت موسى (ع )و همسفرش ـ يوشع بن نون (ع ) و يا داستان مردن هزاران نفر از مردمى كه از ترس مرگ ، خانه و ديار خود را ترك كرده بودند و سپس زنده شدن آن ها.^210 علاّمه طباطبايى (ره )پس از نقل سخن مزبور، در ردّ آن مى نويسد:ايـن سـخـن خـود خـطاى بزرگى است ؛ زيرا مساءله داستان نويسى و فنون آن ، كه در جاى خود صـحـيـح نـيـز هـسـت ، هيچ ربطى به قرآن كريم ندارد؛ زيرا قرآن كتاب تاريخ و رمان نيست ، بلكه كتاب عزيزى است كه نه در خود آن باطلى هست و نه دست دسيسه بازان مى تواند باطلى را در آن راه دهد. اين خود قرآن است كه خود را در آيات زيادى چنين توصيف مى كند: (قرآن جز حق نـمـى گـويـد) و (بـعـد از حـق چـيـزى جـز گـمـراهـى نـيـسـت ) و.... بـا ايـن حـال ، چـگـونـه يـك دانـشمند كنجكاو به خود اجازه مى دهد كه بگويد: قرآن به منظور هدايت ، از راءى باطل و داستان هاى دروغين و خرافات و تخيّلات نيز استفاده كرده است ؟^211 5 ـ پرهيز از بدآموزى : بسيارى از داستان ها با وجود داشتن مطالب مفيد و آموزنده ، به گونه اى داراى جـنـبـه هـاى بـدآمـوز نـيز مى باشند؛ همانند داستانى كه براى نشان دادن پايان بد و نافرجام دزدى و فساد و مانند آن به رشته تحرير درمى آيد، اما به گونه اى ناخودآگاه ، راه هاى دزدى و فساد را به خواننده خود القا مى كند. اين بد آموزى ها در داستان هاى عشقى و جنايى بـيـش تـر خـودنـمـايـى مـى كـنـد. ولى قـرآن داسـتـان هـا را بـه گـونـه اى نـقل مى كند كه هيچ گونه بدآموزى در آن وجود ندارد.نمونه اى براى اين ادعا، داستان حضرت يـوسـف (ع )اسـت . در بـخـشـى از اين داستان ، به ماجراى عشق زليخا اشاره شده و صحنه ماجرا منعكس گرديده ، ولى هرگز كوچك ترين بدآموزى و انحرافى در خواننده ايجاد نمى كند.
تمثيل
يـكـى ديـگـر از روش هـايـى كـه قـرآن مـجـيـد بـراى تـربـيـت انـسـان هـا از آن اسـتـفـاده كـرده مَثَل زدن است . راغب اصفهانى در مورد معناى (مَثَل ) مى نويسد:مـَثـَل زدن يـعـنى : در مورد يكى از دو چيز، كه به يكديگر شباهت دارند، مطلبى بگويى ، به اين قصد كه مشابه آن مطلب در مورد ديگرى تصوير و تبيين شود.^212 مـثـال ، حـقـايـقـى را كه از دسترس افكار عموم دور است ، به ذهن نزديك ساخته و در آستانه حس قـرار مـى دهـد و در حـقـيـقـت ، راه فـهـمـيـدن مـطـالب را آسـان مـى كـنـد. گـاهـى يـك مـَثـَل در عـيـن