قـرآن بـراى بـيـان مـطـلب مـورد نـظر، لفظ (نظر) را به كار برده است ؛ زيرا لفظ مناسب تـرى بـراى اداى مقصود، وجود ندارد. اما اين لفظ نبايد ما را به اشتباه بيندازد؛ زيرا در آيات ديـگـر، كـه از آيـات مـحـكـم قـرآن مـجـيـد اسـت ، نـظـر بـه خـداونـد بـه شكل نظر كردن به اجسام مادى نفى شده ؛ مانند:
(لا تُدْرِكُهُ الاَْبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَْبْصارَ)^66 هيچ چشمى او را درك نمى كند، ولى او ديدگان را درمى يابد.^67 پـس بدين ترتيب ، آيه (وجوهٌ يومئذٍ ناظرةٌ) آيه اى متشابه و آيه (لا تُدركه الاَبصارُ...) از آيات محكم محسوب مى شود.
مـطـلب قـابـل تـوجه در نحوه برخورد با آيات قرآن مجيد، به ويژه آيات متشابه ، آن است كه خـداونـد در ايـن آيات ، با تشريح برخورد دو گروه اولوالالباب (صاحبان خرد) و (الّذينَ في قـُلوبـِهم زَيغٌ) (مريض دلان ) راه صحيح برخورد با آيات الهى را به ما نشان مى دهد. در اين آيـات آمـده اسـت كـسـانى كه در دلشان ميل به انحراف و كژى وجود دارد به سوى آيات متشابه رفـتـه و بـه دنـبـال تـاءويـل يـابـى بـراى ايـن آيـات مـى بـاشـنـد. ايـنـان بـه دليل اين كه مى خواهند به فكر خود اعتماد نمايند و از آيات روشن ديگر بهره نگيرند، خواسته يـا نـاخـواسـتـه ، بـه دام انـحـراف افـتـاده ، مـعـانـى ديـگـرى را بـر قـرآن حـمـل مـى كـنـنـد تـا شـايـد تـوجـيـهـى بـراى افـكـار غـلط خـودشـان بـاشـد. امـا نـحـوه عمل صاحبان خرد، كه قرآن از آنان با عنوان (اَلرّاسِخُونَ فِى الْعِلْم ) ـ يعنى : فرورفتگان در دانـش ـ يـاد مـى كـنـد، چـيـز ديـگرى است . آنان در برخورد با آيات متشابه و محكم ، ابتدا از در تسليم و ايمان درآمده ، مى گويند: به آن ايمان آورديم كه همه از جانب پروردگار ماست . سپس بـا تـضـرّع و زارى ، از خـدا مـى خواهند كه دل هاى آنان را گرفتار انحراف نگرداند. همچنين از خـداونـد طـلب رحـمـت مـى نمايند^68 كه با توجه به مقام ، همان درخواست عالم شدن به تاءويل صحيح و درست آيات متشابه است . و البته هرگز دعاى چنين گروهى كه از سر اخلاص و بـنـدگـى بـه درگـاه الهـى روى آورده انـد، رد نـمـى شـود؛ زيـرا خداوند خود استجابت دعاى بندگانش را تضمين نموده است .
خـلاصـه آن كـه در برخورد با آيات الهى ، نبايد همچون مغروران از سر غرور و كبر، با آن ها برخورد كرد، بلكه بايد برخوردى داشت كه شايسته مؤ منان متواضع است و از خداوند خواست كه در اين موارد، دستگيرى نموده و انسان را از انحرافات مصون بدارد.
نسخ
(نـسـخ ) در لغـت ، بـه مـعـنـاى نـوشـتـن چـيـزى از روى چـيـز ديـگـر، نـقـل ، تـغـيـيـر و از بـين بردن آمده است و در اصطلاح ، به معناى برداشتن حكمى از احكام ثابت دينى بر اثر سپرى شدن مدت آن مى باشد.^69 از ديـدگـاه دانـشـمـنـدان اسلامى ، مساءله نسخ احكام و آيات قرآنى مسلّم و پذيرفته شده است و آيات قرآن مجيد نيز به آن اشاره دارد:
(مَا نَنْسَخْ مِنْ اَّيَةٍ اءَوْ نُنْسِهَا نَاءْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا اءَوْ مِثْلِهَا اءَلَمْ تَعْلَمْ اءَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ)^70 هـر حـكـمـى را نـسخ كنيم و يا آن را به (دست ) فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى آوريم . مگر نمى دانى كه خدا بر هر كارى تواناست ؟ (وَإِذَا بـَدَّلْنـَا اَّيـَةً مَّكـَانَ اَّيـَةٍ وَاللَّهُ اءَعـْلَمُ بـِمـَا يـُنـَزِّلُ قـَالُوا إِنَّمـَا اءَنـتَ مُفْتَرٍ بَلْ اءَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ)^71 و هنگامى كه آيه اى را به آيه ديگر مبدّل كنيم ( حكمى را نسخ نماييم ) ـ و خدا بهتر مى داند چه حكمى را نازل كند ـ آن ها مى گويند: تو افترا مى بندى . اما بيش ترشان (حقيقت را) نمى دانند.
در ايـن آيـات ، بـه ويـژه آيـه اول ، امـكـان نسخ در زمينه امور تكوينى و تشريعى مطرح است ؛ زيرا اصطلاح (آيه ) اعم از آيات تشريعى و تكوينى است . در قرآن مجيد، در موارد فراوانى لفـظ (آيـه ) بـر نـشـانـه هاى قدرت خداوند اطلاق شده است .^72 بنابراين ، در آيه اول سخن از آن است كه اگر خداوند