شخصیت و دیدگاه های فقهی امام خمینی (ره) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مطالب دقيق علمى وادار مى كرد.(47)
6 ـ مجتهد پرورى
حـوزه درسى ايشان مجتهدپرور بوده ، محصّلين و دانش پژوهان را مايه مى بخشيد و راه و روش اسـتـنـبـاط
احـكـام را به آنان مى آموخت . از اين رو، مى بينيم كه تعداد بسيارى مجتهد صاحب نظر و بى نياز از تقليد
از حوزه درس امام خمينى در قم بيرون آمدند.(48)
اگر طلبه در درس ايشان حاضر مى شد و آن را ادامه مى داد، واقعاً مجتهد مى شد، هر بحث عـلمـى را آن قـدر
مى پروراندند و زير و رو مى كردند، تا در ذهن جا بگيرد. درس ايشان آن قـدر دقـيـق و مـوشـكـافـانـه
بـود كـه انـسـان را واقـعـاً پـرورش مـى داد و اسـتـاد مـى كرد.(49)
7 ـ طرح قاطعانه مسائل درسى
از ويـژگـى هـاى ديـگـر [حـوزه درسـى ] حـضـرت امـام (ره) طـرح مـسـائل بـه صـورت قاطعانه بود... .ايشان مساءله را قاطعانه مطرح مى كردند، نظرات ديـگـران را مـى گـفـتـنـد و نـظـر خـودشـان را
نـيـز بـر آن مـى افـزودنـد و پس از آن به دنبال استدلال مى گشتند؛ يعنى مسائل را مردّد مطرح نمى
كردند.(50)
8 ـ وسعت نظر و بررسى همه جانبه مطلب
از خـصـوصيات ديگر درسى امام ... آن وسعت نظر و جولان فكرى است كه امام در درسشان اعـمـال مـى كـردنـد.خـواه ناخواه طلبه ها هم به آن عادت مى كردند؛ يعنى درس ايشان به گـونـه اى نـبـود كـه شـخـص يـك
حـرف را بـشـنـود و يـك حـرف را تحليل كند و درس تمام شود.(51)
ايـشـان در تـدريس و نوشتن مطالب علمى ، به همه ابعاد مساءله توجه داشتند. هر مساءله اى را كه عنوان
مى كردند آن را از تمام ابعاد مورد بررسى قرار مى دادند، به طورى كه وقـتـى بحث به پايان مى رسيد، هيچ
نكته ابهام و تاريكى براى كسى باقى نمى ماند. بـراى مـثـال در مـسـائل فـقـهـى ، اگـر حـديـثـى را
ذكـر مـى كـردنـد، اول رجال حديث را كاملاً مورد بررسى قرار مى دادند. از آن پس ، مفاهيم الفاظ حديث و
بعد از آن ، گـفـته هاى علما را درباره آن مساءله مورد توجه قرار مى دادند، بعد نظر خودشان را ابـراز
مـى كـردنـد و محقّقانه بحث مى كردند كه مطالب كاملاً روشن مى شد. سبك درس ايـشـان در فـقـه و اصول ...اين طور بود كه با وسعت نظر بحث مى كردند و تمام ابعاد مساءله را مورد بحث قرار مى دادند. اين از
امتيازات درس ايشان بود.(52)
9 ـ نياميختن مسائل فقه و اصول با فلسفه
ايـشـان مـبـاحـث فـلسـفـى را از مـبـاحـث فـقـهـى و اصـولى جدا كردند. مباحث فلسفى بعد از
فـخـرالمـحـقـقـيـن خـيـلى در مـسـائل اصـولى مـا راه پـيـداكـرد. البـتـه يـك مـقـدارش مـال
عـلاّمـه بـوده اسـت . بـعد از علاّمه ، فخرالمحققين ، فرزند مرحوم علاّمه و صاحب كتاب ايـضـاح كـه
قـواعـد را شـرح كرده است . خيلى مطالب فلسفى را آورده و بعد از ايشان در فقه ما هم وارد شد. اصول كه
خيلى از مسائل فلسفى ما را به خودش جلب كرد. از كارها و خـدمـات بـزرگـى كـه امـام كـرد ايـن [بـود]
كـه مـسـائل فـلسـفـى را از فـقـه و اصول جدا كرد.(53)
بـا آنـكـه حـضـرت امـام (ره) اسـتـاد مـسـلّم مـعـقـول و حـكـمـت بـود، در مـقام تدريس از آميختن
مـسائل حِكَمى با علم اصول و فقه سخت خوددارى مى كرد و معتقد بود كه هر علمى جا و مقام خاص دارد.(54)
10 ـ مناقشه در كلام بزرگان
مـسـاءله اقـوال بـزرگـان در فـقـه ، بـه عـنـوان حـريـمـى مـقـدس بـود. بـراى مـثـال اگـر مـى
گـفـتـيـم : (ايـن نـظـريـه مـرحـوم نـائيـنـى اسـت) ، بـراى دليـل كـافى بود. اين قدر مساءله شخصيت
بر آرا اثر مى گذاشت . اين در واقع ، فقه را از صورت تحقيقى به صورت تقليدى درمى آورد... اگر گفته مى شد
كلام ، كلامِ مرحوم آقا ضيا، يا مرحوم نائينى ، يا آقا شيخ حبيب الله رشتى ، يا مرحوم فشاركى اصفهانى
، يـا مـيرزا يا شيخ است ، انتساب قول به اين گوينده ها، يك نوع حريم ايجاد مى كرد. لذا طلبه هايى
مانند ما اين جراءت را به خود نمى دادند كه راءيى بر خلافِ راءى بزرگان دهند يا تحقيق كنند. امام يك
تحوّل ايجاد كردند؛ يعنى راه مناقشه در كلام بزرگان را باز كردند و حريم را شكستند و به عالم تحقيق و