نمى آيد و مى توانند خود را طلاق دهند... .(400)
چـنـان كه ملاحظه مى شود اين بيانات به قدرى صريح است كه جاى هيچ گونه شبهه و توضيحى را در زمينه حق
ازدواج و طلاق باقى نمى گذارد.
انديشه وحدت جهان اسلام
امام خمينى (ره) به عنوان بزرگترين فقيه عصر خود و مرجع شيعيان جهان ، تاءكيدات و توجّهات خاصىپيرامون (وحدت جهان اسلام) ارائه مى كرد. وى عقيده داشت كه (وحدت هـمـان چـيـزى اسـت كـه در قـرآن
دربـاره آن سفارش شده است و ائمّه (ع)، مسلمين را به اين مساءله دعوت كرده اند و اصلاً دعوت به اسلام ،
دعوت به وحدت است .)(401)
(وحـدت) در نـگـاه امـام راحـل (ره) اين است كه همه مسلمانان با استناد به وجوه اشتراك ؛ چـون ديـن
مشترك ، كتاب آسمانى مشترك ، پيامبر واحد و اعتقاد به خداى يگانه تحت پرچم اسـلام و كـلمـه
تـوحـيـد، بـرادروار بـه هـم بـپـيـونـدنـد و امـّت بـزرگ اسـلامـى را تشكيل دهند.
اهميّت اتحاد جهان اسلام
حـضـرت امـام (ره) وحـدت جـهـان اسـلام را بـراى دسـتـيابى به مجد و عظمت مسلمانان امرى ضـرورى مـىدانـسـت و اهـمـيـّت فـوق العـاده اى بـراى آن قـائل بـود و عـقـيـده داشـت كـه (اسـلام آمـده اسـت
تـا تـمـام مـلل دنـيـا را، عـرب را، عجم را، ترك را، فارس را، همه را با هم متّحد كند. يك امّت بزرگ
به نام امّت اسلام در دنيا برقرار كند.)(402) و (اگر اجتماع بزرگ اسلامى به هم نزديك بشوند و به هم
بپيوندند، ديگر هيچ قدرتى نمى تواند با اين ها مقابله بكند و نسبت به آن ها سلطه جويى كند.)(403)
امـام (ره) بـا عـقـيـده به اينكه تمام مسلمانان با هم برادر و برابرند و هيچ يك از آنها از ديـگـرى
جـدا نـيـسـتـنـد و هـمـه آن ها بايد زير پرچم اسلام و توحيد باشند، اهميّت وحدت اسلامى را چنين
بيان مى كند:عـقـلا و عـلمـاى اسـلام از صـدر اسـلام تاكنون كوشش كردند براى اينكه مسلمين همه با هم مـجـتـمع
باشند و هم يد واحده باشند بر غير مسلمين . در هر جا كه مسلمى پيدا بشود، بايد بـا سـايـر مسلمين
تفاهم كنند و اين مطلبى است كه خداوند تبارك و تعالى در قرآن كريم سـفـارش كرده است و پيامبر اكرم (ص)
سفارش فرموده است و ائمّه مسلمين سفارش فرموده اند و علماى بيدار اسلام دنبال اين امر را گرفته و
كوشش كرده اند به اينكه مسلمين را در تحت لواى اسلام به وحدت و يگانگى دعوت كنند.(404)
نفى فرقه گرايى دينى
حـضـرت امـام (ره) ، تفرقه افكنى در جهان اسلام ، ايجاد دشمنى ميان مسلمانان و جدا كردن آنـهـا ازهـمـديـگـر را، نقشه قدرت هاى بزرگ و وابستگان آنان بر خلاف دستور اسلام و قرآن كريم مى دانست و در
اين زمينه مى فرمود:نـقـشـه قـدرت هـاى بزرگ و وابستگان آن ها در كشورهاى اسلامى اين است كه اين قشرهاى مسلم را كه خداى
تبارك و تعالى بين آن ها اخوت ايجاد كرده است و مؤ منان را به نام اخوت يـاد فرموده است ، از هم جدا
كنند و به اسم ملّت ترك ، ملّت كُرد، ملّت عرب ، ملّت فارس ، از هم جدا كنند، بلكه با هم دشمن كنند و
اين درست برخلاف مسير اسلام و مسير قرآن كريم است .(405)
ايـشان با استناد به وجوه اشتراك ميان مسلمانان ، اختلاف موجود فرقه هاى اسلامى را به عـنـوان
تـفـاوت آرا و فتاواى مراجع و پيشوايان يك دين واحد تلقّى كرده ، هيچ يك از وجوه افـتـراق مـيان شيعه
و سنّى را به عنوان (دليل اختلاف و جدايى مذاهب) براى يك مرجع و فقيه قابل قبول نمى دانست و مى فرمود:يـك دسـتـه از مـسـلمـانان ، شيعه هستند و يك دسته اى از مسلمانان ، سنّى ، يك دسته حنفى و دسـتـه اى
حـنـبـلى و دسـتـه اى اخـبـارى هـسـتـنـد. اصـلاً طـرح ايـن مـعـنـا از اوّل درسـت نـبـود. در يـك
جـامـعـه اى كـه هـمه مى خواهند به اسلام خدمت كنند و براى اسلام بـاشند، اين مساءله نبايد مطرح
بشود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم ، منتها علماى شما يك دسته فتوا به يك چيز دادند و شما تقليد