راه باطل
منمي روم ز كوي
تو و دل نمي رود
اين زورق شكسته
ز ساحل نمي رود
گويند دل ز عشق
تو برگيرم اي دريغ
كاري كه خود ز
دست من و دل نمي رود
گر بي تو سوي
كعبه رود كاروان ما
پيداست آن كه
جز ره باطل نمي رود
در جست وجوي روي
تو هرگز نگاه من
بي كاروان اشك ز منزل
نمي رود
خاموش نيستم كه
چه طوطي و آينه
آن روي روشنم ز
مقابل نمي رود