آه شبانه
دست به
دست مدعي شانه به شانه مي روي
آه كه با رقيب من جانب خانه مي روي
بي خبر از كنار من اي نفس سپيده دم
گرم تر از شراره آه شبانه مي روي
من به زبان اشك خود مي دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه مي روي
در نگه نياز من موج اميد ها تويي
وه كه چه مست و به يخبر سوي كرانه مي روي
گردش جام چشم تو هيچ به كام ما نشد
تا به مراد مدعي همچو زمانه مي روي
حال كه داستان من بهر تو شد فسانه اي
باز بگو به خواب خوش با چه فسانه مي روي؟