زمزمه ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زمزمه ها - نسخه متنی

محمدرضا شفیعی کدکنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














قصه خورشيد و
گل

مردم از درد و به گوش
توفغانم نرسيد

جان ز كف رفت و به لب
راز نهانم نرسيد

گرچه افروختم و سوختم
و دود شدم

شكوه از دست تو هرگز
به زبانم نرسيد

به
اميد تو چو آيينه
نشستم همه عمر

گرد راه تو به چشم
نگرانم نرسيد

غنچه اي بودم و پر پر
شدم از باد بهار

شادم از بخت كه فرصت
به خزانم نرسيد

من از پاي در افتاده
به وصلت چه رسم

كه بهدامان تو
اين اشك روانم نرسيد

آه ! آن روز كه
دادم به تو آيينه دل

از تو اين سنگ دلي ها
به گمانم نرسيد

عشق پاك من و
تو قصه ي خورشيد و گل است

كه به گلبرگ تو
اي غنچه لبانم نرسيد

/ 48