دوباره پاك كردم و به روى رف گذاشتم
پنجره بى قرار تو، كوچه در انتظار تو
شب به سحر رساندهام، ديده به ره نشاندهام
اين دل صاف، كم كمك شدهست سطحى از ترك
آه! شكستهتر مخواه آينه شكسته را(1)
آينه قديمى غبار غم نشسته را
تا كه كند نثار تو، لاله دسته دسته را
گوش به زنگ ماندهام، جمعه عهد بسته را
آه! شكستهتر مخواه آينه شكسته را(1)
آه! شكستهتر مخواه آينه شكسته را(1)
چشم به راه
به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه
به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست
رخ زيباى تو را، ياسمن آيينه به دست
در شبستان شهود اشك فشان دوختهاند
ديدمش فرشى از ابريشم خون مىگسترد
نازنينا! نفسى اسب تجلّى زين كن
كه زمين، گوش به زنگست و زمان چشم به راه
به اميد قدمت، كون و مكان چشم به راه
آسمان، كاهكشان كاهكشان چشم به راه
قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه
همه شب تا به سحر خلوتيان چشم به راه
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
كه زمين، گوش به زنگست و زمان چشم به راه
كه زمين، گوش به زنگست و زمان چشم به راه
(1). ثابت محمودى (سهيل).