كَتَبَهُ الحُجّه - سپیده امید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سپیده امید - نسخه متنی

سید حسین اسحاقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجة بن الحسن (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مىباشند.

من با ناراحتى در گوشه‏اى ايستادم و با خود انديشيدم كه نمىتوانم به آقا سلام كنم. حضرت نزديك من آمدند و فرمود: سلام كن. من به زبانم اشاره كردم تا اظهار كنم كه لال هستم و بىادب نيستم كه سلام نكنم. حضرت بار دوم فرمود: سلام كن. بلافاصله زبانم باز شد و سلام كردم. در اين هنگام به حال عادى برگشتم و متوجه شدم در سجده و مشغول صلوات فرستادن هستم.(1)

كَتَبَهُ الحُجّه

شخصى كتابى در ردّ مذهب شيعه نگاشته بود و در مجالس عمومى آن را مطرح مىكرد و در نتيجه، بعضى را نسبت به مذهب شيعه بدبين و عقيده آنها را منحرف مىكرد. از طرفى، كتاب را در اختيار كسى نمىگذاشت تا مطالبش مستقيما و يا با واسطه در دست دانشمندان قرار نگيرد و ايرادى بر آن وارد ننمايند.

علامه حلى كه يكى از بزرگ‏ترين متفكران جهان شيعه است، چندى به‏طور ناشناس در جلسه درس آن شخص رفت و آمد كرد و سرانجام، تقاضاى دريافت كتاب كرد. آن شخص نتوانست به‏طور كلى، دست رد بر سينه او بزند. گفت: من نذر كرده‏ام كه كتاب راجز يك شب به كسى واگذار نكنم. ناگزير علامه پذيرفت كه فقط يك شب آن كتاب نزد وى بماند.

علامه آن شب با يك دنيا خرسندى به رونويسى كتاب پرداخت. نظر علامه اين بود كه هرچه مقدور شود از آن كتاب يادداشت بردارد و به پاسخ گويى آن اقدام نمايد. اما همين كه شب به نيمه رسيد علامه را خواب فراگرفت. ناگاه ديده مردى كه در واقع چشم بيدار انسان هاست، داخل اتاق شد

(1). فاطمه صالح مدرسه‏اى، منتظر تا صبح فردا، ص 95 ـ 96.

/ 180