لطفا منتظر باشید ...
آفتابا! دمى از ابر برون آ، كو بود
بىتو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
بىتو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
بىتو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
كتاب مبين
در سرى نيست كه سوداى سركوى تو نيست
سينه غمزدهاى نيست كه بىروى و ريا
جگرى نيست كه از سوز غمت نيست كباب
عارفان را ز كمند تو گريزى نبود
نسخه دفتر حسن تو، كتابى است مبين
ماه تابنده بود، بنده آن نور جبين
خضر عمرىست كه سرگشته كوى تو بود
نيست شهرى كه زآشوب تو، غوغايى نيست
(مفتقر) در خم چوگان تو گويى، گويىست!
چرخ با آن عظمت نيز به جز كوى تو نيست(2)
دل سودا زده را جز هوس روى تو نيست
هدف تير كمانخانه ابروى تو نيست
يا دلى تشنه لعل لب دلجوى تو نيست
دام اين سلسله جز حلقه گيسوى تو نيست
ور بود نكته سربسته، به جز موى تو نيست
مهر رخشنده به جز غرّه نيكوى تو نيست
چشمه نوش، به جز قطرهاى از جوى تو نيست
محفلى نيست كه شورى زهياهوى تو نيست
چرخ با آن عظمت نيز به جز كوى تو نيست(2)
چرخ با آن عظمت نيز به جز كوى تو نيست(2)
(1). زكريا اخلاقى.(2). آية اللّه غروى اصفهانى.
