سپیده امید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سپیده امید - نسخه متنی

سید حسین اسحاقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همين كه به در حرم نزديك شد، قفل باز گرديد و در گشوده گشت!

مردناشناس در كمال وقار و ادب كنار حرم مطهر حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) ايستاد در آن مكان مقدس سلام كرد و من جواب سلام او را كه از مزار شريف آمد شنيدم. سپس احساس كردم كه آن مرد با كسى در يك مسأله علمى شروع به سخن كرده است. هنوز از آن گفت و گو چيزى نگذشته بود كه آن مرد از حرم خارج شد.

حس كنجكاوى مرا بر آن داشت تا او را تعقيب نمايم، لذا آرام آرام به هر كجا كه مىرفت من نيز مىرفتم.

آن مرد از شهر خارج شد و به سوى مسجد كوفه روان گشت. در مسجد، داخل محراب شد و گويا با كسى به گفت و گو پرداخت. سخنانش كه به اتمام رسيد از مسجد خارج شد و به سوى شهر مراجعت كرد.

نزديك دروازه نجف كه رسيد، تازه سپيده صبح دميده بود و ختفگان كم كم از بستر استراحت سر بر مىداشتند و آماده نماز به درگاه بىنياز مىشدند.

من آن‏گاه خود را بدان بزرگ مرد رساندم. چون به صورتش نگريستم، ديدم استادم مقدس اردبيلى است.

پس از سلام و انجام مراسم ادب، عرضه داشتم:

ديشب از لحظه‏اى كه به حرم حضرت امير (عليه السلام) وارد شديد تا هم اكنون با شما بودم، لطفا بفرماييد آن كس كه در حرم با وى سخن گفتيد و آن كس كه در محراب مسجد كوفه ملاقات كرديد چه كسى بود؟

استاد مقدس اردبيلى بعد از گرفتن پيمان، كه رازش تا موقعى كه زنده است فاش نكنم فرمود:

فرزندم، گاه مىشود كه حلّ مسائل بر من دشوار مىگردد و چون از حلّ آن عاجز مىشوم به خدمت حلاّل مشكلات حضرت على (عليه السلام) شرفياب مىگردم و جواب را از آن حضرت مىگيرم! اما شب گذشته حضرت على (عليه السلام) پاسخ مرا

/ 180