سپیده امید نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
سنگين، نگاهها منتظر و زمين بى پناه.وقتى بيايى ناگهان ويرانهها آيينه مىشوند و دلهاى نجيب در زير سايبان دستهاى تو پناه مىگيرند. وقتى بيايى ما را با ارّابه آفتاب تا مهتابى دريا مىبرى و تمام قسطهاى دلتنگى ما را مىپردازى. آرى، مىآيى و بر ظلمهاى كهنه تاريخ مرهم عدل مىنهى و بر سلسله گلْ، عطر و عود مىپراكنى.اى هميشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جادههاى سرد انتظار ره مىپيماييم. چه بگويم كه از عشق سرودنِ تو، آبشار به تپش مىافتد و از شوق بودنِ تو، آسمان شب، ستاره مىزايد.در هنگام رستن و فصل شكفتن، آنگاه كه خاك ترك برمىدارد و باغ در باغ، شكوفه زار در شكوفه زار، برهوت جان، هم رنگ بهشت روشن خدا نور باران مىشود و طلوع موعود را در دامن دشت و شفق مىپراكند، هم چون بلبلان، واگويهاى از درد اشتياق مىسراييم و تحفه منتظران خورشيد مىسازيم.اين حديث انتظار در «نُه بخش» تقديم مهدى جويان شده است. در مطلع آن نگاهى گذرا به دميدن روحْ در بهار وزشِ نسيم سعادت در كالبد جانِ جهان تا شامگاه غيبت شده و در دگر بخش، اعتقاد به مهدويت در ساير اديان و ملل مورد بررسى قرار گرفته است. در تكاپويى ديگر چهره نور در نورالأنوار، كلام وحى به تصوير در آمده، آنگاه امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف) و جامعه مطلوب و موعود روشنانِ راهمان گرديده و سپس وظايف منتظران وصلْ به طليعه سحرى و سپيده اميدوارى را بر شمرديم و پرسش و پاسخهاى درباره حضرتش را بررسيديم. و در گامىديگر جرعهاى از چشمه سار عرفان و ادب تحفه مهدى دوستان نموديم، آنگاه توشه فرهنگ سازان فراهم ساختيم و نوشتار را به اميد شيرازه بستن كتاب گسسته عشق به آخر رسانديم و دفتر زندگى را بى حضور او از سر گشوديم و دل در تمناى وصال او سرخوش نموديم و پنجره ديدگانمان را هماره به سوى نسيم سودمند محبّت ياران گشوديم.و به اميد هنگامه وصل لحظه شمارى مىكنيم و با امام راحلمان هم آوا