(4) على از زبان على (متفرقه ) - میزان الحکمه جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 2

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


(4) على از زبان على (متفرقه )

ـ امـام عـلـى عـليه السلام ياران رازدار محمد صلى اللّه عليه و آله مى دانند كه من حتى لحظه اى دسـت رد بـه سـيـنـه خـدا و پـيـامـبـر او نزدم در جاهايى با جان خود پيامبر را يارى رساندم كه دليران مى گريزند و گامها واپس مى رود اين شجاعت و مردانگى را خداوند به من ارزانى داشت .

ـ (هيچ گاه ) دروغ نگفته ام و (از پيامبر) دروغ به من گفته نشده است , و گمراه نشده ام و كسى هم به واسطه من گماره نگشته است .

ـ هـرگاه از پيامبر خدا مى پرسيدم به من پاسخ مى داد و چون خاموش مى ماندم با من آغاز سخن مى كرد.

ـ در تـفـسير آيه ((همانا تو بيم دهنده هستى و هر قومى را راهنمايى است )) ـ : بيم دهنده پيامبر خداست و راهنما من هستم .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مرا براى داورى به ميان مردم يمن فرستاد عرض كردم اى پيامبر خدا! مرا كه جوان هستم و ازدانش قضا و داورى ناآگاه , مى فرستى ؟

پيامبر دست به سينه من زد و گـفت : خدايا! قلب او را هدايت كن و زبانش را استوار گردان ازآن پس , من در داورى ميان دو نفر هرگز دچار شك و ترديد نگشتم تا اكنون كه در اين جا نشسته ام ؟

ـ پـيـامـبـر خـدا صـلى اللّه عليه و آله فرمود : اى على ! اگر تو نبودى بعد از من مؤمنان شناخته نمى شدند.

ـ پـسـر نـابـغه گفته است كه من مردى بسيار بازيگوش و شوخ و بذله گويم و دست و پنجه نرم مى كنم و بازى مى كنم هيهات ! ترس از مرگ و ياد قيامت و حسابرسى (آخرت ) مرا از اين كارها باز مى دارد.

ـ در خطبه اى كه روز دوم خلافتش ايراد فرمود ـ : همانا من يكى از شما هستم آنچه براى شماست براى من نيز هست و آنچه برشماست بر من نيز هست .

ـ گـمـراه نـشـدم وكـسـى را گـمـراه نكردم آنچه به من سفارش شد از ياد نبردم من از طرف پـروردگار خود بينه اى دارم كه آن را براى پيامبرش روشن ساخت و براى من تبيين نمود من در راه هستم (بيراهه نمى روم ).

ـ بـيعت شما با من بى انديشه نبود و كار من و شما يكسان نيست من شما را براى خدا مى خواهم و شـما مرا براى خودتان مى خواهيد اى مردم ! مرا به خاطر خود يارى رسانيد به خدا سوگند كه داد ستمديده را بستانم و به مهارى سخت ستمگر را بكشانم تااو را به آبشخور حق درآورم هر چند خود نخواهد.

ـ بـه خدا سوگند كه اگر شب را بر روى اشترخار تا صبح بيدار مانم و مرا در كند و زنجيرها كت بسته بكشند خوشتر دارم از اينكه در روز رستاخيز خدا و پيامبرش را به عنوان ستمكار ديدار كنم .

بـه خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمانهاى آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا رانافرمانى كنم چنين نخواهم كرد.

ـ هـمـانا من در ميان شما همچون چراغ در تاريكى هستم كه هر كس به حريم آن درآيد از نور آن روشنايى گيرد.

ـ مـى فـرمـود ـ : خـداى عـزوجل را آيه اى (نشانه اى ) بزرگتر از من نيست و براى خدا ((نبا))ى ((عظيم ))تر (خبرى بزرگتر) از من نه .

ـ از آن زمان كه خدا را شناختم او را انكار نكردم .

ـ از آن زمان كه حق به من نموده شد در آن ترديد نكردم .

/ 196