(4) على از زبان على (متفرقه )
ـ امـام عـلـى عـليه السلام ياران رازدار محمد صلى اللّه عليه و آله مى دانند كه من حتى لحظه اى دسـت رد بـه سـيـنـه خـدا و پـيـامـبـر او نزدم در جاهايى با جان خود پيامبر را يارى رساندم كه دليران مى گريزند و گامها واپس مى رود اين شجاعت و مردانگى را خداوند به من ارزانى داشت .ـ (هيچ گاه ) دروغ نگفته ام و (از پيامبر) دروغ به من گفته نشده است , و گمراه نشده ام و كسى هم به واسطه من گماره نگشته است .ـ هـرگاه از پيامبر خدا مى پرسيدم به من پاسخ مى داد و چون خاموش مى ماندم با من آغاز سخن مى كرد.ـ در تـفـسير آيه ((همانا تو بيم دهنده هستى و هر قومى را راهنمايى است )) ـ : بيم دهنده پيامبر خداست و راهنما من هستم .ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مرا براى داورى به ميان مردم يمن فرستاد عرض كردم اى پيامبر خدا! مرا كه جوان هستم و ازدانش قضا و داورى ناآگاه , مى فرستى ؟پيامبر دست به سينه من زد و گـفت : خدايا! قلب او را هدايت كن و زبانش را استوار گردان ازآن پس , من در داورى ميان دو نفر هرگز دچار شك و ترديد نگشتم تا اكنون كه در اين جا نشسته ام ؟ـ پـيـامـبـر خـدا صـلى اللّه عليه و آله فرمود : اى على ! اگر تو نبودى بعد از من مؤمنان شناخته نمى شدند.ـ پـسـر نـابـغه گفته است كه من مردى بسيار بازيگوش و شوخ و بذله گويم و دست و پنجه نرم مى كنم و بازى مى كنم هيهات ! ترس از مرگ و ياد قيامت و حسابرسى (آخرت ) مرا از اين كارها باز مى دارد.ـ در خطبه اى كه روز دوم خلافتش ايراد فرمود ـ : همانا من يكى از شما هستم آنچه براى شماست براى من نيز هست و آنچه برشماست بر من نيز هست .ـ گـمـراه نـشـدم وكـسـى را گـمـراه نكردم آنچه به من سفارش شد از ياد نبردم من از طرف پـروردگار خود بينه اى دارم كه آن را براى پيامبرش روشن ساخت و براى من تبيين نمود من در راه هستم (بيراهه نمى روم ).ـ بـيعت شما با من بى انديشه نبود و كار من و شما يكسان نيست من شما را براى خدا مى خواهم و شـما مرا براى خودتان مى خواهيد اى مردم ! مرا به خاطر خود يارى رسانيد به خدا سوگند كه داد ستمديده را بستانم و به مهارى سخت ستمگر را بكشانم تااو را به آبشخور حق درآورم هر چند خود نخواهد.ـ بـه خدا سوگند كه اگر شب را بر روى اشترخار تا صبح بيدار مانم و مرا در كند و زنجيرها كت بسته بكشند خوشتر دارم از اينكه در روز رستاخيز خدا و پيامبرش را به عنوان ستمكار ديدار كنم .بـه خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمانهاى آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا رانافرمانى كنم چنين نخواهم كرد.ـ هـمـانا من در ميان شما همچون چراغ در تاريكى هستم كه هر كس به حريم آن درآيد از نور آن روشنايى گيرد.ـ مـى فـرمـود ـ : خـداى عـزوجل را آيه اى (نشانه اى ) بزرگتر از من نيست و براى خدا ((نبا))ى ((عظيم ))تر (خبرى بزرگتر) از من نه .ـ از آن زمان كه خدا را شناختم او را انكار نكردم .ـ از آن زمان كه حق به من نموده شد در آن ترديد نكردم .