مجبور كردن امام به پذيرفتن ولايتعهدى
ـ ابـاصلت هروى : مامون به حضرت رضاعليه السلام گفت : اى پسر پيامبر خدا! من صلاح ديدم كه خود را از خلافت عزل كنم و آن را به تو بسپارم و با تو بيعت كنم .حـضرت رضا عليه السلام فرمود: اگر اين خلافت از آن توست و خدا به تو داده است كه روا نيست جـامـه اى را كـه خـدا بـر قامت توپوشانده از تن درآورى و به ديگرى دهى و اگر خلافت از آن تو نيست , حق ندارى آنچه را از آن تو نيست به من واگذارى .مامون گفت : اى فرزند رسول خدا! بايد اين كار را بپذيرى امام فرمود: من با ميل خود هرگز اين كار را نمى كنم تو با اين كارت مى خواهى مردم بگويند: على بن موسى به دنيا پشت نكرده بود بلكه ديـنـا بـه او پـشـت كرده بود, مگر نمى بينيد كه چگونه به طمع خلافت , ولايتعهدى را پذيرفت ؟! مـامـون در خـشـم شـد و گـفـت : بـه خدا سوگند اگر ولايتعهدى را نپذيرى تو را به پذيرفتن آن مجبور مى كنم اگر اين كار را كردى چه بهتر و گرنه گردنت را مى زنم .