نياكان انصار
شرح: انصار لقب دو قبيله ى اوس و خزرج است كه از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله به اين لقب مشرف شدند؛ زيرا آنان به هنگام مهاجرت حضرتش به مدينه به ياورى و طرفدارى و حمايت از آن حضرت قيام نمودند. نسب انصار را در تاريخ كامل چنين ذكر مى كند: «اوس و خزرج فرزند حارثه، حارثه فرزند ثعلبة العنقاء، فرزند عمرو مزيقياء ، فرزند عامر ماء السحاب، فرزند حارثة العطريف، فرزند امرء القيس البطريق، فرزند ثعلبة، فرزند مازن، فرزند ازد، فرزند غوث، فرزند مالك، فرزند زيد، فرزند كهلان، فرزند سباوى، فرزند يشجب، فرزند يعرب، فرزند قحطان (پدر بزرگ عرب). مادر و جده ى اعلاى آنان قيله بود، فرزند كاهل بن عذرة بن سعد، و به همين مناسبت به انصار بنى قيله مى گويند.» [ ابن اثير، تاريخ كامل، ج 1، ص 655. ] آنگاه در تاريخ كامل به بعضى از ويژگيهاى نامبردگان از اجداد و نياكان انصار مى پردازد، تا به ازد مى رسد و مى گويد: جايگاه ازد در شهر مأدب يمن بود، تا كاهنى عمرو را از سيل بنيان كن خانمان برانداز عرم و اينكه اكثر اهالى به سرنوشت عمل خود، يعنى تكذيب انبياى الهى- كه به آنان مبعوث شده بودند- گرفتار خواهند شد. خبر داد عمرو بن عامر پس از اين آگاهى هرچه از اموال و زمين داشت به فروش رسانده، خود و پيروانش از مأدب كوچ نمودند و در شهرهاى مختلف اقامت گزيدند. خزاعه ساكن حجاز شد، غسان در شام مسكن گزيد، و هنگامى كه ثعلبة بن عمرو بن عامر از مدينه گذر مى كرد، اوس و خزرج (فرزندان حارثه) در يثرب (مدينه) ساكن شدند. يثرب هم در آن اوان داراى روستاها و بازارها بود و هم در آن سرزمين چندين قبيله از يهود بنى اسرائيل و غير از آنان زندگى مى كردند، و از جمله ى آنان يهود قريظه و نضير و بنى قينقاع و بنى ماسله و بنى زعورا مى باشد.يهود در مدينه قلعه هايى ساخته بودند كه به هنگام خطر در آنان متحصن شوند، اوس و خزرج نيز در مدينه وارد به قبيله هاى يهود مزبور شدند، تازه واردها نيز به روش يهود منازل و قلعه هايى بنا نمودند، و پيوسته بزرگى و زعامت با يهود بود، تا اينكه از بزرگ يهوديان به اسم «اخطيون» عملى ننگين سرزد و موجب سقوط آنان گرديد، و بدين سان رياست به دست اوس و خزرج افتاد.اين دو قبيله با كمال اتحاد و صفا به همزيستى ادامه دادند، تا اينكه جنگ سمير روى داد و اين نخستين جنگى بود كه ميان دو قبيله ى اوس و خزرج درگرفت؛ و پس از اين جنگ- به تفصيلى كه نيز در تاريخ كامل و ديگران گفته اند- عداوت و دشمنى شدت يافت. در كامل مى گويد: «و افترقوا و قد شبت البغضاء في نفوسهم و تمكنت العداوة بينهم [ همان، ص 659. ] ؛ متفرق گشته و دشمنى در دلهاى آنان جوانه زد و عداوت ريشه دوانيد.» انصار در ايام جاهليت برحسب رسم مشركين به مكه مى آمدند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در مكه آنان را ملاقات مى فرمود و رسالت الهى خود را به آنان بازگو مى فرمود و استمداد مى جست، آنان نيز به حضرتش گرويدند و تعهد هرگونه يارى و جانفشانى را در راه ترويج اسلام به حضرتش دادند، و براساس تعهد صادقانه ى آنان بود كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله با گروهى به مدينه هجرت فرمود [ همان جا. ]جانفشانيهاى انصار
علامه ى مجلسى- رضوان الله عليه- از مرحوم طبرسى چنين نقل مى كند:«عن زرارة عن ابى جعفر- صلوات الله عليه-: ما سلت السيوف و لا اقيمت الصفوف في صلاة و لا ذحوف و لا جهر باذان و لا انزل الله تعالى يا ايها الذين آمنوا حتى اسلم ابناء القيلة الاوس و الخزرج [ بحار، ج 22، ص 312. ] ؛ امام باقر عليه السلام فرمود: شمشيرها كشيده نثد، و صفها در نماز و جنگ بسته نشد، و به صداى بلند اذانى گفته نشد، و خدا آيه ى «يا ايها الذين آمنوا» را فرونفرستاد، مگر اينكه فرزندان قيله (اوس و خزرج) اسلام را پذيرفتند.» مولاى متقيان مى فرمايد:«هم والله ربوا الاسلام كما يربى الفلو مع غنائمهم بايديهم السباط و ألسنتهم السلاط [ نهج البلاغة، حكمت 465. ] ؛ به خدا سوگند! ايشان (انصار) اسلام را پرورش دادند، همچون پرورش كره اسب با رنج و كوشش (و يا با ثروتمندى در صورتى كه عناء غنا خوانده شود) و با دستهاى باز و سخاوتمندشان و زبانهاى سخنورشان.» در شرح جمله ى فوق بعد از عبارتهايى مى گويد:«انصار بودند كه خداى متعال دين خود را با آنان يارى فرمود و به وسيله ى آنان اسلام را كه در نهان بود آشكار ساخت، و اگر آنان نمى بودند، مهاجران هرگز توان جنگيدن با قريش و عرب را در حمايت از رسول اكرم صلى الله عليه و آله را نداشتند، و اگر مدينه جايگاه انصار نبود هرگز پناهگاهى براى مهاجران نبود، و در افتخار آنان روز حمراء الاسد كافى است، روزى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله آنان را پس از شكست در جنگ احد و به شهادت رسيدن گروهى از انصار به مقاومت و پايدارى در برابر قريش به خارج مدينه دعوت كرد، با اينكه همگى در جنگ جراحت برداشته بودند و تا در مقابله با قريش حماسه ها آفريدند، و با اينكه همچنان خون از جراحتهايى كه برداشته بودند مى ريخت، آن دلاوران همچون شير گرسنه كه به شكار خود حمله ور مى شود به دشمن حمله كردند، و چه بسيار از اين روزهاى پر افتخار در تاريخ آنان ثبت شده است... .» آنگاه چنين ادامه مى دهد:«انصار بودند كه مى گفتند:«لولا على بن ابيطالب- صلوات الله عليه- في المهاجرين لابينا لانفسنا ان يذكر المهاجرون معنا او ان يقرنوا بنا و لكن رب واحد كالف بل الوف»؛ اگر نبود على بن ابى طالب- صلوات الله عليه- در ميان مهاجران، ما هرگز زير بار اينكه مهاجران را همدوش نام ما ببرند نمى رفتيم و يا در رديف ما به شمار آيند؛ اما چه بسا يك تن با هزار يا هزاران برابرى مى كند.» بعد ابياتى را در مدح انصار از وزير مغربى نقل مى كند:ان الذي ارسى دعائم احمد ان الذي ارسى دعائم احمد وعلا بدعوته على كيوان وعلا بدعوته على كيوان
ابناء قيلة وارثوا شرف العلى ابناء قيلة وارثوا شرف العلى و عراعر الاقيال من قحطان و عراعر الاقيال من قحطان
بسيوفهم يوم الوغى و اكفهم بسيوفهم يوم الوغى و اكفهم صربت مصاعب ملكه بجران صربت مصاعب ملكه بجران
لولا مصارعهم و صدق قراعهم لولا مصارعهم و صدق قراعهم خرت عروش الدين للاذقان خرت عروش الدين للاذقان