بازگويى دوران ركود پس از انقلاب - شرح خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) - جلد 2

سید عزالدین حسینی زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازگويى دوران ركود پس از انقلاب

فلما اختار الله لنبيه صلى الله عليه و آله دار انبيائه و مأوى اصفيائه ظهر فيكم حسيكة النفاق و سمل جلباب الدين و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الآفلين و هدر فنيق المبطلين فخطر في عرصاتكم و اطلع الشيطان رأسه من مغرزه هاتفا بكم فألفاكم لدعوته مستجيبين و للغرة فيه ملاحظين ثم استنهضكم فوجدكم غضابا فوسمتم غير ابلكم و اوردتم غير شربكم هذا و العهد قريب و الكلم رحيب و الجرح لما يندمل و الرسول لما يقبر ابتدارا زعمتم خوف الفتنة الا في الفتنة سقطوا و ان جهنم محيطة بالكافرين فهيهات منكم و كيف بكم و انى تؤفكون و كتاب الله بين اظهركم اموره ظاهرة و احكامه زاهرة و اعلامه باهرة و زواجره لائحة و اوامره واضحة و قد خلفتموه وراء ظهوركم ارغبة عنه تريدون ام بغيره تحكمون بئس للظالمين بدلا و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين ثم لم تلبثوا الا ريث ان تسكن نفرتها و يسلس قيادها ثم اخذتم تورون وقدتها، و تهيجون جمرتها و تستجبون لهتاف الشيطان الغوي و اطفاء انوار الدين الجلي و اخماد سنن النبي الصفي تسرون حسوا في ارتغاء و تمشون لأهله و ولده في الخمر و الضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى و وخز السنان في الحشاء پس وقتى كه خدا به پيامبرش منزلگاه انبيا و مأواى اصفياى خود را (آخرت) برگزيد.

خار نفاق كه در دلها خليده بود آشكار گشت و لباس دين پوسيده شد و گمراهانى كه لب فرو بسته بودند زبان گشودند و فرومايگان گمنام با قدر و منزلت شدند و باطل گرايان به صدا درآمده و در قلمرو شما به تكاپو پرداختند (زمينه براى شيطان فراهم شد) و از نهانگاه خود سر درآورد و شما را به سوى خود خواند و شما را به دعوت خود پذيرا يافت و بر فريبش آماده؛ سپس شما را برانگيخت، شما را بسيار چالاك يافت و به هيجان آورد و ديد كه در راه او چه خشمناك مى باشيد، و در نتيجه مركبى غير از مركب خودتان براى خود نشانه كرديد و بر چشمه آبى را نديد كه شما را در آن نصيبى نخواهد بود.

اين شتابزدگيها انجام گرفت. هنوز ديرى از رحلت پيامبر نگذشته و جراحت درونى ما در فراق رسول اكرم صلى الله عليه و آله التيام نپذيرفته و پيكر پاكش به خاك سپرده نشده است.

هدف از اين شتابزدگى دست يافتن به خلافت بود كه به فتنه درنيافتيد، و لى در فتنه فرو رفتيد و جهنم فراگيرنده ى كافران است.

چه دور شديد و چه شد بر شما و چرا از راه خود منحرف شديد!؟ در حالى كه كتاب خدا در فرا روى شماست ، دستوراتش روشن و احكام آن واضح و نشانه هاى آن پيداست و نهى ها و امرهاى آن آشكار است؛ شما آن را به پشت سر گذاشتيد ، آيا رغبتى به آن نداريد و يا جايگزينى بجز قرآن انتخاب كرده ايد؟ و چه انتخاب بدى! و هر كسى بجز اسلام دينى را انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران است.

سپس پس از اينكه در اين مركب خلافت استقرار يافته و افسارش در دستتان سهل شد ، آتش فتنه ها را دامن زده و شعله ها برافروختيد و با جان و دل به نداهاى گمراه كننده شيطان پاسخ داده و به خاموش كردن انوار روشن دين و از بين بردن سنتهاى پيامبر پاك پرداختيد!

آهسته آهسته و در پرده، آثار دين را محو مى كنيد و در پى فرصت هستيد كه كينه هاى خود را كه از پيامبر در سينه داريد، در اهل بيت او عملى سازيد، و اين را بدانيد بسان كسى كه با كارد و نيزه پيكرش چاك چاك شود ، در برابر شما استقامت و صبر مى كنيم!

توضيح مفردات

حسيكة يا حسكة: خار، كينه و عداوت در دل؛ حسكه، كنايه از خليدن و ناراحت كردن باطن هم هست.

سمل: پوسيده شد.

جلباب: روپوش.

كاظم: ساكت، خاموش.

غاوين: گمراهان؛ كاظم الغاوين: گمراهان خاموش.

نبغ: ظاهر شد.

خامل: ساقء زبون، گمنام.

فنيق: رئيس ارجمند؛ الفنيق من الفحول: شتر نر نجيبى كه بر آن سوار نشوند و آن را نرنجانند.

المبطلين: بيهوده گرايان.

فخطر: خطر، دم جنبانيدن حيوان و به راست و چپ زدن آن، كنايه از استقلال در تصرف است؛ يعنى، رئيس ديگر با اطمينان خاطر در ساحت و حوزه شما مشغول شد.

عرصات: ساحتها.

اطلع: از گوشه آشكار شد.

مغرزه: جاى خزيدن.

فالفاكم: پس يافت (او) شما را.

الغرة: خدعه؛ يعنى، شيطان يافت شما را كه با استراق نظر در مراقبت و انظار او هستيد.

احمسكم: شما را به خشم تهييج كرد.

فوسمتم: از وسم: اثر داغ كردن حيوان با آتش، مالك حيوان به آن وسيله حيوان را مشخص مى كند كه اشتباه نشود؛ يعنى، داغ و علامت زديد، غير از شتر خودتان را (خلافت).

اوردتم: از ورود؛ يعنى، به كنار آب رسيدن، بدون آنكه در آب داخل گردد؛ يعنى، به كنار آب رسيدند.

شرب: به كسر شين: سهميه ى آب.

الكلم: بر وزن فلس: جراحت و زخم.

رحيب: وسيع، گشاد.

جرح: به ضم جيم و جراحة به فتح جيم: زخم.

لما يندمل: هنوز جراحت بهبودى نيافته.

لما يقبر: هنوز دفن نشده.

هيهات: دور است (اسم فعل) نجم الائمه فرموده: به معناى تعجب نيز هست.

انى: مانند حتى، كلمه ى استفهام، مثلا انى يكون هذا؛ يعنى، چگونه اين كار عملى مى شود؟ تؤفكون: مجهول، از افك: هر كارى است كه از راه خود منحرف گردد.

بين اظهركم: ميان شما.

زاهرة: از زهر، به معناى درخشيدن، درخشان، فروزان.

اعلامه: نشانه هاى آن.

باهرة: نور چيره و غالب.

زواجر: جمع زاجر، به معناى منع و قدغن كردن.

نيره: روشن.

يبتغ: طلب كند.

لم تلبثوا: درنگ نكرديد، از لبث، به معناى درنگ نمودن.

ريثما: به اندازه ى چيزى، مثلا مى گويند: وقف ريثما صلينا: او به اندازه اى كه ما نماز گزارديم ايستاد.

يسلس: آسان شود.

قياد و مقود: ريسمانى كه با آن حيوانى را بكشند.

لم تبرحوا: دست بردار نشديد، از برح، به معناى كنار شدن از جا و محل.

اخذتم: شروع كرديد.

تورون: آتش جنگ را روشن كرديد. و قدة: بر وزن تمره: شعله.

تهيجون: به هيجان درآورديد.

جمرة: قطعه ى شعله ور شده از آتش.

هتاف: به ضم ها، بر وزن غراب: بانك غوي: گمراه، اطفا، خاموش كردن.

اهماد: خاموش كردن.

سنن: به فتح سين و نون: روش و راه.

تسرون حسوا في ارتغاء: مثلى است در عرب: ظرف شيرى را كه بالاى آن سرشير است، در ظاهر نشان بدهد كه سرشير آن را مى خورد، و در واقع خود شير را مثلى است براى كسى كه در عملى بظاهر به سود كسى است، اما در واقع به مصلحت خويش باشد.

خمر: به فتح ميم، خمر الوادى: نهانگاه صحرا.

الضراء: به فتح ضاد و مد بدون تشديد: درختهاى به هم پيچيده در صحرا.

حز: به فتح حا: بريدن.

المدى: به ضم ميم، جمع مديه: كارد تيز. و خز: به فتح واو و سكون خا و زا: با تير يا نيزه زدن، اما نه به قدرى كه بشكافد.

/ 32